شيطان و از نفس اماره پيروى مىكند، بيرون رانده مىشود؟
در پاسخ بايد گفت كه چندين راه براى اتفاق افتادن اين حادثه وجود
دارد، ولى برجستهترين آنها فروافتادن (هبوط) انسان است به باتلاق خلافهاى بشرى كه
از ستم راندن بعضى از آنان بر بعضى ديگر آغاز مىشود.
«وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ
عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ-
و گفتيم كه فرود آييد و پارهاى دشمن پاره ديگر باشيد، و شما را در زمين جايگاه و
بهرهاى است تا آن گاه كه وقت برسد.» [37] و در رو به رو شدن افراد بشر با يكديگر
در مبارزه زندگى، و در مواجهه با طبيعت بدكار خوانده شده به نام ابليس در داخل نفس
بشرى، آدمى گرفتار سستى/ 135 و نادانى مىشود. در اين هنگام رسالتهاى الهى به
هدايت او مدد مىرساند، پس هر كس به اين هدايت چنگ زند نجات مىيابد، و هر كس چنين
نكند آشكارا گمراه خواهد شد.
اما پدر ما آدم عليه السلام سخت به آن چنگ زد و متمسك شد، و اين خود
مژدهاى است بر پيروزى انسان بر طبيعت شرير به فضل هدايت پروردگار متعال.
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ
عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ- پس آدم
كلماتى از پروردگار خويش دريافت، و خدا توبه او را پذيرفت و خداوند توبه پذير و
مهربان است.» آيا آن كلمات چه بود؟ شايد ابلاغ رسالت از جانب خدا به آدم بر حسب
نيازمنديهاى وى و نيازمنديهاى مجتمع تازه ساخته او بوده است؛ و در نصوص مأثوره
آمده است كه آنها نامهاى محمد (ص) و آل او بود كه آدم به آنان خدا را خواند و
دعايش مستجاب شد.
[38] و اين سنت خداى تعالى شد كه رسولان خود را به بندگانش بفرستد
تا آنان را از طبيعت شريرشان و از مبارزه با يكديگر رهايى بخشد.
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا
يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً- گفتيم: همه از آن فرود آييد؛
رهنمايى من به شما خواهد رسيد.»