و مدتى كه در كربلا بودند به بحث علمى اشتغال داشتند.
تجليل از مراجع عصر
معظم له براى مراجع تقليد احترام خاصّى قائل بود و از آنان تجليل مىنمود.
گويند وقتى چشمان مرحوم آيت الله العظمى سيد عبدا لهادى شيرازى رو به ضعف
نهاده و سر انجام نابينا شد، ايشان فرموده بود: افسوس كه چشم نجف نا بينا
شد.
همچنيت ايشان و مرحوم آيت الله شيرازى، در دوران مرجعيت عامه آيت الله
العظمى بروجردى (رحمهء الله عليه) از باب احترام و تأدّب، شهريه ايشان را
مىپذيرفتند در حالى كه خود از مدرّسان بزرگ و مشهود تشيع و بىنياز از آن
بودند. همچنين ايشان براى آيت الله العظمى حكيم احترام عميقى قائل بود، از
اين رو تأليفات ايشان را مطمح نظر قرا مىداد چنان كه بر كتاب منهاج
الصالحين ايشان، تكلمه، مبانى تكلمه و تهذيب و تتميم نگاشت و همچنين «مستند
العروهء» را ناظر به «مستمسك العروهء» مرحوم حكيم قرار دادندو بدين سان
آراء و نظرات مرحوم آيت الله حكيم را در سطح حوزههاى علميه مطرح نمودند. و
هم پس از وفات آيت الله حكيم فرموده بودند: « { لقد كان علماً من اعلام الإسلام وركنا من اركانه } ».
جناب آقاى فقيه ايمانى داماد محترم ايشان آقاى فقيه ايمانى مىگويند: زمانى
رژيم بعث در پى ايذاء و آزار مرحوم آيت الله حكيم بر آمد و ايشان را از
نجف به كوفه تبعيد كردند و به خاطر اهانت به آن مرجع عالى قدر هر گونه رفت و
آمد