اسم الکتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 313
زنده شدن مرده
قطب راوندی از ابوغیینه روایت کرده، که گفت: من در خدمت امام محمد باقر
(علیهالسلام) بودم. مردی به نزد ایشان آمد و گفت: «من اهل شام هستم و دوست
دار شما و با دشمنان شما دشمن هستم. پدری داشتم که بنی امیه را دوست
میداشت و مردی ثروتمند و توانمند بود، به جز من فرزند دیگری نداشت و در
شهر رمله خانهای داشت که در آن بوستانی بود، و در آن جا خلوت میکرد. وقتی
که از دنیا رفت؛ هر چه به دنبال مال و ثروت، گشتم، پیدا نکردم و هیچ شکی
ندارم که به خاطر دوستی من با شما، آن مال را از من مخفی کرده است» . امام
محمد باقر (علیهالسلام) فرمودند: «دوست داری پدرت را دوباره ببینی و از
او سوال کنی که آن مال را در کجا گذاشته است» . گفت: «بله؛ سوگند به خدا که
به این مال، محتاج هستم» . حضرت نامهای نوشت و با نام شریف خاتم مزین
کرد و به آن مرد فرمود: این نامه را به بقیع ببر و در وسط قبرستان بایست و
با صدای بلند بگو: «یا درجان» شخصی نزد تو حاضر میشود که عمامه بر سر
دارد، این نامه را به او بده و بگو: من فرستادهی علی بن الحسین
(علیهالسلام) هستم و از او هر چه میخواهی بپرس» . مرد شامی آن نامه را
گرفت و رفت. من فردای آن روز به نزد امام محمد باقر (علیهالسلام) رفتم تا
آن مرد را ببینم که به منزل ایشان میآید. مرد شامی به آن حضرت گفت: خدا
بهتر میداند که علم خویش را کجا قرار دهد، شب گذشته به قبرستان رفتم و
آنچه فرمان دادید، انجام دادم. و آن مرد را با همان نشانه که بیان کردید
دیدم، به من گفت: جایی نرو، تا پدرت را حاضر کنم. رفت و با مردی سیاه چهره
آمد و گفت: این پدر توست. گفتم: این پدر من نیست؛ گفت: همان است ولی به
دلیل شرارههای آتش و دخان جحیم و عذاب الیم، به این شکل درآمده است.
پرسیدم، تو پدر من هستی؟ گفت: بله، پرسیدم چرا این طور شدهای؟ گفت: ای
فرزندم! من به بنیامیه ایمان داشتم و آنها را بر اهلبیت بعد از پیامبر
(صلی الله علیه و اله)، ترجیح میدادم، به این دلیل خداوند تعالی، مرا به
این عذاب و عاقبت بد مبتلا کرد؛ چون تو دوست دار اهلبیت بودی، من با تو
دشمنی میکردم و به این خاطر، تو را از ارث محروم کردم و حالا به خاطر این
طرز فکر، خیلی ناراحت و پشیمان هستم، ای فرزندم! به بوستانم برو و زیر فلان
درخت زیتون را گود کن و آن مال را که صد هزار درهم است بردار و از آن پول،
50 هزار درهم را به حضرت محمد بن علی (علیهالسلام) تقدیم کن و 50 هزار
درهم دیگر را برای خود بردار. مرد شامی به امام (علیهالسلام) گفت: اگر
اجازه بدهید برای آوردن آن مال بروم و اموالی را که حق شماست، بیاورم» .
ابوغیینه میگوید: «یک سال بعد از این ماجرا از حضرت سوال کردم، آن مرد
شامی چه کرد؟ حضرت فرمود: «او اموال مرا آورد و 50 هزار درهم خود را زمین
در ناحیهی خیبر خریدم و مال خریدم و مقداری از آن را صرف حاجت مندان
اهلبیت خود کردم» . [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) منتهی الآمال، ج 2، ص 192. منبع: سیره و زندگانی حضرت امام محمد باقر؛ لطیف راشدی-محمدرضا راشدی؛ لاهوتیان چاپ اول 1387.
اسم الکتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 313