اسم الکتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 27
آیا یعقوب میدانست یوسف زنده است
حدثنی أبی، عن حنان بن سدیر، عن أبیه، عن أبیجعفر علیهالسلام قال: قلت
له: أخبرنی عن یعقوب حین قال لولده: (اذهبوا فتحسسوا من یوسف و أخیه) [1]
أکان علم أنه حی و قد فارقه منذ عشرین سنة و ذهبت عیناه [2] علیه من
البکاء؟ قال: نعم، علم أنه حی حتی أنه دعا ربه فی السحر أن یهبط علیه ملک الموت، فهبط علیه ملک الموت بأطیب رائحة [3] و أحسن صورة، فقال له: من أنت؟ قال: أنا ملک الموت، ألیس سألت الله أن ینزلنی علیک؟ قال: نعم. قال: ما حاجتک یا یعقوب؟ قال: أخبرنی عن الأرواح تقبضها جملة أو تفریقا؟ قال: تقبضها أعوانی متفرقة و تعرض علی مجتمعة. قال یعقوب: فأسألک باله ابراهیم و اسحاق و یعقوب! هل عرض علیک فی الأرواح روح یوسف؟ قال: لا. فعند
ذلک علم أنه حی، فقال لولده: (اذهبوا فتحسسوا من یوسف و أخیه و لا تیأسوا
من روح الله انه لا ییأس من روح الله الا القوم الکافرون). [4] . و کتب عزیز مصر [5] الی یعقوب: سدیر
گوید: به امام باقر علیهالسلام عرض کردم: مرا آگاه فرما از گفتار حضرت
یعقوب علیهالسلام در آن هنگام که به فرزندان خود فرمود: «بروید و از یوسف و
برادرش جستجو کنید» آیا میدانست که او زنده است حال آنکه مدت بیست سال
بود از او جدا شده و از کثرت گریه نور چشمهایش رفته بود؟ حضرت فرمود:
آری؛ میدانست که فرزندش زنده است، چون موقع سحر پروردگارش را خواند که ملک
الموت را بر او فرود آورد، ملک الموت با خوشبوترین عطرها و در زیباترین
قیافه نزد او فرود آمد، گفت: تو کیستی؟ گفت: من ملک الموت هستم، مگر تو از خداوند نخواستی که من نزد تو فرود آیم؟ گفت: آری. گفت: حاجت تو چیست ای یعقوب؟ گفت: به من خبر بده که آیا جانها و روحهایی که میگیری یکجا و به صورت دسته جمعی میگیری یا به صورت متفرق و جدا جدا؟ گفت: همکاران و یاران من به صورت متفرق قبض روح میکنند، و همگی بر من عرضه میشود. حضرت یعقوب گفت: تو را به خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب سوگند میدهم! آیا در میان ارواح؛ روح یوسف به تو عرضه شده است؟ گفت:
نه. اینجا بود که فهمید فرزندش زنده است، و به فرزندانش گفت: «بروید از
یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت (بیمنتهای) خدا ناامید نشوید که جز
گروه کافران کسی از خدای ناامید نمیشود». عزیز مصر به حضرت یعقوب
علیهالسلام نوشت: اما بعد؛ این فرزند توست که با قیمت اندکی او را خریداری
کردم، او یوسف است و او را برای غلامی گرفتم، و این فرزندت بنیامین است که
دزدی نموده و من او را گرفتهام، زیرا که متاع من نزد او بود، او را نیز
به غلامی گرفتهام. این نامه بر حضرت یعقوب علیهالسلام خیلی سنگین آمد و
به قاصد گفت: همانجا باش تا جواب نامه را بدهم، و حضرت یعقوب علیهالسلام
چنین نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم؛ از سوی یعقوب اسرائیل الله بن اسحاق بن ابراهیم خلیل الله. اما
بعد؛ از مضمون نامهی تو خبردار شدم که گفتی: فرزندم را خریده، و غلام خود
کردهای، و همانا بلاء بر فرزندان آدم واگذار شده است... أما بعد؛
فهذا ابنک الشتریته [6] بثمن بخس دراهم و هو یوسف و اتخذته عبدا، و هذا
ابنک بنیامین قد سرق و أخذته فقد وجدت متاعی عنده و اتخذته عبدا. فما ورد
علی یعقوب شیء کان أشد علیه من ذلک الکتاب. فقال للرسول: مکانک حتی اجیبه، فکتب علیه یعقوب علیهالسلام: بسم الله الرحمن الرحیم، من یعقوب اسرائیل الله ابن اسحاق بن ابراهیم خلیل الله. أما بعد؛ فقد فهمت کتابک تذکر فیه أنک اشتریت ابنی و اتخذت عبدا، و ان البلاء موکل ببنی آدم، الی آخر الحدیث بطوله. [7] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) یوسف: 87. (2) فی نسخة: و ذهب عیناه. (3) فی نسخة: فی أطیب رائحة. (4) یوسف: 87. (5)
لعل المراد أن یوسف کتب ذلک، و کان عنوان الکتاب: من عزیز مصر الی یعقوب. و
یأتی بعد ذلک: «فلما ورد الکتاب الی یوسف» و بالجملة، فلا یخلو عن اشکال. [6] فی نسخة: قد اشتریته. [7] بحارالأنوار: ج 12 ص 244 ح 11، عن تفسیر القمی، و أورده فی: ج 59 ص 254 ح 17، عن روضة الکافی: ص 199 ح 238، و عن بصائر الدرجات. منبع: پرسشهای مردم و پاسخهای امام باقر؛ احمد قاضی زاهدی؛ حاذق چاپ دوم 1386.
اسم الکتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 27