responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان    الجزء : 1  صفحة : 478

هلاکت سگ خلیفه به وسیله خرما

راویان حدیث و تاریخ نویسان آورده اند:
در آن زمانی که حضرت ابوالحسن، امام موسی کاظم صلوات الله علیه را از بصره به زندان بغداد منتقل کردند، حضرت به طور دائم مورد انواع شکنجه‌های روحی و جسمی قرار می‌گرفت.
و پس از مدتی در اختیار سندی بن شاهک یهودی با بدترین و شدیدترین وضعیت قرار گرفت.
تا آن که در نهایت هارون الرشید با توجه به فضائل و مناقب؛ و نیز موقعیت اجتماعی امام علیه‌السلام، از روی حسادت و ترس، به فکر مسموم کردن و قتل آن حضرت افتاد. به همین جهت مقداری رطب و خرمای تازه را تهیه کرده و یکی از آنها را به وسیله نخ و سوزن درون آن را به طوری آغشته به زهر کرد، که یقین کرد خورنده خرما، سالم نمی‌ماند؛ و سپس در طبقی (سینی و یا بشقاب) گذاشت و روی خرماها را پوشاند. پس از آن، به یکی از مأمورین خود دستور داد تا طبق خرما را نزد حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام برده و بگوید: امیرالمؤمنین، هارون الرشید مقداری از آن‌ها را تناول کرده؛ و نیز این مقدار را برای شما فرستاده است تا میل نمائید. و افزود: مواظب باش که تمامی خرماها را میل کند و کسی دیگر حق خوردن از آن ها را ندارد.
هنگامی که مأمور هارون، خرماها را نزد امام کاظم علیه‌السلام آورد و پیام خلیفه را به حضرتش رسانید، حضرت یکی از خرماها را - که آغشته به زهر بود - برداشته و در دست گرفت؛ و با دست دیگر مشغول خوردن بقیه گردید. در همین اثناء، سگ مخصوص هارون الرشید - که هارون بیش از هر چیز و هر کس به آن علاقه مند بود و آن را به انواع جواهرات و زیورآلات زینت کرده بود - خود را رهانید و از جایگاه مخصوص خود بیرون شد و مستقیم داخل زندان امام علیه السلام گردید؛ و خواست که نزدیک آن حضرت برود و آن خرمای زهر آلود را دهن بزند و بخورد.
حضرت آن خرمای مسموم را که در دست خویش گرفته بود، در حضور غلام خلیفه، نزد آن سگ انداخت و سگ هم سریع آن را خورد؛ و چندان زمانی نگذشت که سگ روی زمین افتاد و با سر و صدا، شروع به نالیدن کرد و مرد.
سپس امام علیه‌السلام به ناچار باقیمانده خرماها را میل نمود؛ و بعد از آن، مأمور خلیفه، نزد هارون بازگشت و گفت: تمامی خرماها را آن شخص زندانی خورد.
هارون سؤال کرد: او را در چه حالتی دیدی؟
پاسخ داد: در وضعیتی خوب، بدون آن که تغییری در بدن و جسم او ظاهر گردد.
و چون خبر مسموم شدن و مردن سگ به هارون رسید بسیار غمگین و اندهناک شد و بر بالین لاشه سگ مرده آمد و بسیار افسوس خورد.
سپس بازگشت و مأموری را که خرماها را نزد امام موسی کاظم علیهماالسلام آورده بود، احضار کرد و شمشیر برهنه خود را دست گرفت و او را مخاطب قرار داد و گفت: چنانچه حقیقت را بیان نکنی تو را به قتل می‌رسانم.
مأمور گفت: من رطب‌ها را نزد موسی بن جعفر علیه‌السلام بردم و پیام شما را نیز به او رساندم و سپس بالای سر او ایستادم تا مشغول خوردن آن خرماها شد.
در همین بین، که ناگهان سگ شما فرا رسید و خواست نزدیک آن شخص زندانی برود و از دستش خرمائی بگیرد.
و زندانی ناچار شد و خرمائی را که در دست داشت، نزد سگ انداخت و سگ آن را خورد و در جا افتاد؛ و موسی بن جعفر علیه‌السلام بقیه خرماها را میل نمود.هارون الرشید با شنیدن این خبر بسیار افسرده خاطر گشت و گفت: بهترین رطب را برای او تهیه کردیم، ولی حیف که به هدف خود نرسیدیم و بلکه سگ از دست ما رفت.
و سپس افزود: هر چه تلاش می‌کنیم تا از وجود موسی بن جعفر نجات یابیم، ممکن نمی شود.
و در پایان با تهدید به غلام گفت: مواظب باش که این خبر در بین افراد منتشر نگردد [1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) عیون المعجزات: ص 105، بحار الأنوار: ج 48، ص 223، س 1، ضمن حدیث 25، به نقل از عیون أخبار الرضا علیه‌السلام.
منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام موسی کاظم؛ عبدالله صالحی؛ مهدی یار.

اسم الکتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان    الجزء : 1  صفحة : 478
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست