responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان    الجزء : 1  صفحة : 370

کشته شدن سگ عزیز هارون الرشید

می‌گویند: چون سینه هارون‌الرشید ملعون تنگ شد از بسیاری آنچه ظاهر می‌شد بر او از فضایل و معجزات و علم و کمالات موسی بن جعفر علیه‌السلام و آنچه می‌شنید از وفور اعتقاد شیعیان در حق آن حضرت و رجوع کردن ایشان در جمیع امور به فرموده آن حضرت، پس بر ملک و پادشاهی خود ترسید. او علناً نمی‌توانست آن حضرت را به قتل برساند، پس تصمیم شومش بر آن قرار گرفت که آن امام عصر را با زهر به شهادت برساند.
پس طبق خرما را طلبید و بعد رشته‌ای را در میان زهر فرو برد و آن رشته را مکرر در میان یک عدد خرما کشید تا آنکه زهر کاملاً در آن خرما جای گرفت. سپس آن را در میان خرماهای دیگر گذاشت، و سینی را به خادم خود داد و گفت: «این سینی را نزد موسی بن جعفر ببر و بگو: رطب نفیسی برای خلیفه آورده بودند و خلیفه نخواست که آنها را بدون شما بخورد. پس این خرماها را با دست خود برای شما جدا کرده است که باید همه آنها را میل بفرمائی، و آنجا بایست تا همه خرماها را بخورد، و نگذار که کس دیگر از آن بخورد.» چون خادم، سینی را به امام کاظم علیه‌السلام آورد و صحبتهای هارون ملعون را رساند، حضرت کاظم علیه‌السلام خلالی را طلبید. خادم در برابر آن حضرت ایستاد و حضرت مشغول رطب خوردن شد، و با آن خلال رطب برمی‌داشت و تناول می‌نمود. هارون ملعون سگی داشت که بسیار او را دوست می‌داشت و زنجیرهایی از طلا و نقره در گردن او گذاشته بود. در آن وقت به اعجاز امام کاظم علیه‌السلام، آن سگ خود را از بند رها کرد، و زنجیرهای خود را بر زمین می‌کشید تا اینکه پیش آن حضرت آمد و در برابر ایشان ایستاد. امام کاظم علیه‌السلام آن رطب زهرآلود را با خلال برداشت به نزدیک آن سگ انداخت و سگ آن رطب زهرآلود را خورد. در همان ساعت آن سگ بر زمین افتاد فریادی کرد و پاره پاره شد. امام کاظم علیه‌السلام بقیه رطبها را میل نمود و خادم سینی را برداشت و به نزد آن ملعون برد. هارون پرسید: «آیا همه رطبها را خورد؟» خادم گفت: «بلی». هارون پرسید: «بعد از خوردن، او چه تغییری کرد؟» خادم گفت: «تغییری در او ندیدم.» چون آن ملعون خبر مردن سگ را شنید، ناراحتی و اضطراب زیادی در او بوجود آمد. پس بر سر آن سگ آمد و دید که پاره پاره شده است و اثر زهر در آن ظاهر است. هارون، به غضب آمد و خادم را طلبید و شمشیری حاضر کرد. به او گفت: «اگر در مورد رطب‌ها به من راست نگوئی تو را به قتل می‌رسانم.» خادم چون شمشیر را دید آنچه واقع شده بود را نقل کرد. آن ملعون گفت: ما را در مورد موسی بن جعفر هیچ چاره‌ای نیست! رطب نفیس ما را خورد و سگ عزیز ما را کشت و زهر ما را ضایع کرد.»[1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) عیون اخبار الرضا علیه‌السلام.
منبع: حدیث اهل‌بیت: عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام کاظم؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس، شاکر چاپ اول 1386.

اسم الکتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان    الجزء : 1  صفحة : 370
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست