responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان    الجزء : 1  صفحة : 293

صبر و بردباری امام کاظم

دین اسلام تلاش زیادی برای جایگزین نمودن خوی پسندیده حلم، در نفوس مسلمانان بکار برده و آن را عادتی برای مسلمین قرار داده و از پیامبر (ص) و ائمه هدی علیهم‌السلام، اخبار فراوانی در آراسته شدن به این صفت رسیده است، پیامبر (ص) فرموده است:
«بار خدایا! مرا به وسیله دانش بی‌نیاز فرما و به زینت حلم و بردباری بیارای!»
و نیز فرموده است: «هرگز خداوند به خاطر نادانی، کسی را عزت نبخشیده و به دلیل داشتن حلم خوار نساخته است.» امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «خیر آن نیست که مال و فرزندت، زیاد شود. بلکه، خیر آن است که علم و حلمت، افزون گردد.»
امام صادق علیه‌السلام فرموده است: «حلم را به عنوان یار و یاور بس است»[1] . این صفت برجسته، از بارزترین صفات امام موسی علیه‌السلام بوده و آن بزرگوار در حلم و فرو خوردن خشم خود، ضرب‌المثل بوده است. هر کسی که به او بدی می‌کرد، عفو می‌نمود و از کسی که بر او ستم روا داشته بود، می‌گذشت، و به این مقدار بسنده نمی‌فرمود، بلکه به آنها نیکی و احسان می‌نمود تا آن روح شرارت و خودخواهی، از نفوس آنان رخت بربند. مورخان داستانهای زیادی را درباره بردباری آن بزرگوار نقل کرده‌اند. آورده‌اند که شخصی از نوادگان عمر بن خطاب، نسبت به امام بدی می‌کرد و هر نوع دشنامی را به جدش امیرالمؤمنین می‌داد. یکی از پیروان امام علیه‌السلام تصمیم به قتل ناگهانی او گرفته بود، امام او را از آن عمل نهی کرد و مصلحت دید تا او را از طریق دیگری اصلاح کند، این بود که، آدرس او را پرسید، گفتند: در ناحیه‌ای از نواحی مدینه، مشغول کشاورزی است امام علیه‌السلام سوار استر خود شد و به صورت ناشناسی نزد او رفت، و او را در مزرعه‌اش یافت، به سمت او روانه شد، آن شخص - نواده عمر - فریاد زد: زراعت ما را لگدمال نکن! امام علیه‌السلام اعتنایی نکرد، چون راه دیگری برای رفتن نزد وی، جز همان راه نیافت.
چون به نزد وی رسید، در کنارش نشست و شروع به نوازش و محبت نمود و با خوشایندترین عبارات، با او سخن می‌گفت، با مهربانی و عطوفت پرسید:
«چقدر در کشاورزیت زیان کرده‌ای؟
صد دینار
چه مقدار امید داری محصول برداری؟
من علم غیب که ندارم!!
من به تو گفتم: چقدر امید عایدی داری؟
امیدوارم دویست دینار عایدی من بشود.
امام علیه‌السلام سیصد دینار به او مرحمت کرد، و فرمود: این مبلغ مال تو و زراعت تو نیز به حال خود باشد.»
نواده عمر، یکباره منقلب شد و از این که قبلا در حق آن بزرگوار کوتاهی کرده بود، پیش خود شرمنده شد. امام علیه‌السلام او را ترک گفت و رهسپار مسجد پیامبر (ص) شد، دید که همان شخص پیش از وی به مسجد آمده است وقتی که دید امام می‌آید به احترام وی از جا برخاست در حالی که با صدای بلند می‌گفت:
«خداوند بهتر می‌داند تا در هر خانواده‌ای که صلاح می‌داند رسالت خود را قرار دهد.»
پس طرفداران وی در حالی که به دگرگونی وی اعتراض داشتند به طرف او حمله بردند، اما او با ایشان در ستیز شده و فضایل و ایثار امام را بر ایشان بازگو می‌کرد و برای آن بزرگوار دعا می‌نمود. این بود که امام علیه‌السلام رو به یارانش کرده و فرمود:
«کدام یک بهتر بود؟ آن کاری را که شما می‌خواستید بکنید و یا آن طوری که من می‌خواستم تا این اندازه کار او را اصلاح کنم؟»[2] . موضع امام علیه‌السلام نسبت به جمیع دشمنان و مخالفانش، موضع لطف و احسان بود. همواره این آیه مبارکه را جلوی چشمانش قرار داده بود:
«... بدانچه که آن بهتر است دفع کن (بدی را) پس آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویا او، دوستی مهربان است»[3] .
و بدین وسیله به یاران خود درسی ارزشمند - برای چگونه نصیحت کردن و رهنمود دادن - داد و برای ایشان روشن ساخت که ناگزیر باید دعوت و هدایت بر اساس حق و درستی کامل بوده و بر سعه صدر و بردباری متکی باشد و اگر مشتمل بر این اوصاف نباشد، ممکن نیست در صحنه‌های اصلاح دیگران، توفیقی حاصل شود.
از جمله نشانه‌های حلم آن بزرگواران این است که روزی بر جمعی از حاسدان و دشمنانش گذشت که در آن میان ابن‌هیاج - از دشمنان سرسخت امام - حضور داشت، به یکی از پیروانش دستور داد تا لجام استر امام را بگیرد و مدعی شود که مال او است، آن مرد جلو رفت و به لجام استر امام آویخت و مدعی شد که استر از آن اوست، امام علیه‌السلام از هدف او آگاه شد، از استر بزیر آمد و به او مرحمت کرد. [4] براستی که بالاترین نمونه والای انسانی - حلم و بردباری فوق‌العاده - را امام با این عمل انجام داد.
امام علیه‌السلام همواره فرزندان خود را توصیه می‌کرد تا به این صفت والا آراسته شوند و به ایشان امر می‌نمود تا نسبت به کسانی که بر آنان بدی کرده‌اند، گذشت کنند، آنها را جمع کرده و به این مطلب سفارش فرمود: «پسران من! شما را به چیزی سفارش می‌کنم که هر کس رعایت کند بهره‌مند شود: هرگاه کسی نزد شما آمد و به گوش راست شما سخنی را گفت که بر شما ناگوار بود، سپس به طرف چپ شما رفت و از شما عذرخواهی کرد و گفت: من چیزی نگفته‌ام، عذرش را بپذیرید...»[5] . با این سفارش ما به اندازه حلم و وسعت خلق و خوی آن بزرگوار پی می‌بریم، در حالی که این سفارش بسیاری از فواید اجتماعی را در پی دارد، زیرا پذیرش عذر بدکار و مقابله به مثل نکردن با وی، از مهمترین وسایل جذب او برای انس، محبت و همسویی و از میان برداشتن دشمنی از بین مردم است.

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) النظام التروبی فی الاسلام.
(2) تاریخ بغداد: 13 / 29 - 28، کشف الغمه: ص 247.
(3) سوره فصلت: آیه 34.
(4) بحار: 11 / 277.
(5) فصول المهمه ابن‌صباغ: ص 220.
منبع: تحلیلی از زندگانی امام کاظم؛ باقر شریف قرشی؛ ترجمه محمدحسین عطایی.

اسم الکتاب : دانشنامه امام کاظم علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان    الجزء : 1  صفحة : 293
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست