اسم الکتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 526
زمین شکافته شد
از فرمودههای ارزشمند کریم اهلبیت امام حسن علیهالسلام فاضل وارسته مرحوم میرزا محمدباقر اصفهانی میگوید: در
خواب، یا در حالت بین خواب و بیداری، در یکی از این شبها دیدم که؛ امام
حسن مجتبی علیه الصلاة و السلام سخنانی (با این مضمون) فرمودند: بر
منبرها به مردم بگوید و دستور بدهید که توبه کنند و برای فرج و تعجیل ظهور
امام زمان (ارواحنا فداه) دعا کنند. این دعا، واجب کفایی نیست که همانند
وجوب نماز بر مرده باشد، و اگر یک یا چند نفر از مردم بر مرده نماز گذارند،
تکلیف از دیگر مردم برداشته شود؛ بلکه، همانند نمازهای روزانه، بر تمام
مکلفان واجب است که انجام دهند. صحیفه مهدیه (مترجم): 51، به نقل از مکیال المکارم: 1 / 438. در
«الثاقب فی المناقب» آمده است: جابر بن عبدالله انصاری رحمه الله گوید:
سوگند به حق خدا و رسول او؛ من از امام حسن و امام حسین علیهالسلام فضیلتی
بیشتر و شگفتانگیزتر دیدم. شگفتی که از امام حسن علیهالسلام دیدم چنین
است: پس از آنکه یاران امام حسن علیهالسلام پیمانشکنی کرده و آن حضرت
را مجبور به مصالحه با معاویه نمودند، حضرتش به ناچار با او صلح نمود، این
رفتار بر یاران ویژهی آن حضرت گران آمد، من نیز یکی از آنها بودم که زبان
به ملامتش گشودم!. امام حسن علیهالسلام فرمود: جابر؛ ملامتم نکن؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در گفتارش تصدیق کن که فرمود: ان ابنی هذا سید، و ان الله تعالی یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین. به راستی که این فرزندم آقا و سرور است، خداوند متعال به وسیلهی او در میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح و آشتی برقرار میکند. گویا
این سخن مرا آرام ننمود و سینهام را شفا نداد، در دلم گفتم: شاید این
واقعهای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده بعدا اتفاق خواهد
داد، و منظور آن حضرت صلح با معاویه نبوده است، چرا که در این صلح مؤمنان
هلاک گردیده و خوار شدند. وقتی این سخن از ذهنم خطور کرد و من مردد شدم، امام حسن علیهالسلام دست مبارکش را روی سینهام گذاشت و فرمود: (در سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم) تردید نموده و چنین و چنان گفتی؟ آنگاه فرمود: آیا میل داری هم اکنون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را مشاهده کرده و این سخنان را از آن حضرت بشنوی؟ من
از سخن او در شگفت شدم، ناگاه صدای غرشی شنیدم که زمین از زیر پای ما
شکافت و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، علی مرتضی، جعفر و حمزه
علیهمالسلام را دیدم که بیرون آمدند. من از ترس و وحشت به گوشهای خزیدم، امام حسن علیهالسلام فرمود: ای
رسول خدا؛ این جابر است که مرا در مورد آنچه شما میدانید، ملامت
مینماید، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رو به من کرد و فرمود: یا
جابر؛ انک لا تکون مؤمنا حتی تکون لأئمتک مسلما، و لا تکون علیهم برأیک
معترضا، سلم لابنی الحسن ما فعل، فان الحق فیه، انه دفع عن حیاة المسلمین
الاصطلام بما فعل، و ما کان ما فعله الا عن أمر الله و أمری. ای جابر؛
تو هرگز مؤمن نخواهی بود تا اینکه تسلیم پیشوایانت گردی، و با رأی و نظر
خود بر آنان اعتراض ننمایی، بر آنچه فرزندم حسن علیهالسلام انجام داده
تسلیم شو، چرا که حق در همان است. او با آن عملش زندگی مسلمانان را از هم
پاشیدگی نجات داد، او این کار را جز به فرمان خداوند و من، انجام نداده
است. جابر گوید: من عرض کردم: ای رسول خدا؛ پذیرفتم. سپس آن
بزرگوار به همراه علی علیهالسلام، حمزه و جعفر علیهماالسلام به سوی آسمان
پرواز نمودند. من میدیدم که درهای آسمان به روی آن بزرگواران باز میشد و
آنان وارد میشدند تا اینکه به آسمان هفتم رسیدند و در همهی این موارد آقا
و مولای ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیشاپیش آن بزرگواران بود
[1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1)
صحیفة الأبرار: 2 / 162، قطرهای از دریای فضائل اهلبیت علیهمالسلام: 2 /
470، به نقل از الثاقب فی المناقب: 306 ح 1، معالم الزلفی: 414. به نقل از
مدینة المعاجز.
اسم الکتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 526