اسم الکتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 474
دنیا، زندان مؤمن است
اربلی میگوید:نقل شده است: [روزی] امام حسن علیهالسلام خود را
شستوشو داد، و در لباسی فاخر و اندامی تمیز و اوصافی نیک و آراسته و بوهای
خوش پخش شده، بیرون آمد؛ در حالی که چهرهاش از زیبایی میدرخشید، و در
صورت و معنا، هیئتی کامل [و موزون] داشت، و خوشبختی از جوانب او آشکار، و
اطرافش شادابی نعمت پیدا بود، و خداوند مقدرات به سعادتمندی او فرمان داده
بود، و با این اوصاف، بر استری چابک و تندرو سوار شده بود و در حلقهی صفوف
خدمتکاران راه میپیمود، و [آن چنان شکوهی داشت که] اگر عبدمناف او را
میدید با فخر به او، بینی خود برتربینی [متکبران و جباران روزگار] را به
خاک مذلت میسایید، و در روز تفاخر، در به دست آوردن جایزهی بزرگواریها
[و فضیلتها]، برای او و جد و پدران بزرگوارش، هزاران [فضیلت] میشمرد. پس
[چه بسا در اثر دسیسهی معاویه و توطئه یهود] ناگاه بر سر راهش یک یهودی
نیازمند پیر و بیمار و لاغر و بسیار بدحالی ظاهر شد، و جلوی آن حضرت را
گرفت و [با طعنه] گفت:ای فرزند رسول خدا! انصافم ده. فرمود:در چه چیز؟
گفت:جد تو فرمود:«دنیا، زندان مؤمن است و بهشت کافر». و تو مؤمن هستی و من
کافر، و [با این حال، من] دنیا را برای تو جز بهشتی که از آن بهره و لذت
میبری، و برای خود جز زندانی که زیان و فقرش نابودم کرده است، نمیبینم؟ و
آن حضرت چون این سخن را شنید... فرمود:ای پیرمرد! اگر میدیدی آن
نعمتهایی [ناشی از ایمان و عمل صالح] را که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده،
و خدا در سرای دیگر برای من و مؤمنان فراهم آورده است، میدانستی که من در
این دنیا پیش از انتقالم به آن جا، در زندان تنگم. و اگر میدیدی آن
شعلهی آتش دوزخ، و شکنجهی عذاب پایدار [ناشی از کفر و گناه] را که خدا در
سرای دیگر برای تو و هر کافری فراهم کرده است، میفهمیدی که هم اکنون پیش
از انتقالت به آن جا، در بهشتی فراخ و نعمتی بزرگ هستی. [1] .