هر مرتبهاى از مراتب وجود نيز با هم متصادق و متّحدند اگرچه ظاهر عبارت دالّ
بر اينمعنا است لكن قطعا مراد نيست زيرا از جمله مراتب وجود مرتبه ذات
مىباشد و بديهى است كه ذات مضاف با ذات مضاف اليه متّحد نيست زيرا
ماهيّت هر چيزى باعتبار ماهيّت بودنش غير از خودش چيز ديگرى نمىتواند باشد
پس قهرا مراد ايشان اينستكه عاقليكه بازاء معقول بالذّات است ممكن نيست
ذات نفس باشد زيرا ذات نفس با معقول بالفعل مغاير است همانطورى كه ظرف
با مظروفش تغاير دارد و بعبارت ديگر نفس در مرحله فعليّت با معقول بالفعل متّحد
است نه در مرحله قوّه چنانچه تقرير اسكندر چنين بود زيرا بديهى است طرفين
اضافه در يك مرتبه بايد ملاحظه شوند.
مسلك مصنّف در اتّحاد عاقل با معقول
مرحوم مصنّف گويا طريق صدر المتألّهين را نپسنديده و خود اين مبنا را
از راه ديگر بيان مىكند و حاصل مرام ايشان اينستكه صور ذهنيّه « معقول
بالذّات» از مراتب ذهن يعنى نفس ناطقه هستند همچنانكه موجودات عينى از
مراتب عين مىباشند و بديهى است كه مرتبه با ذو مرتبه از يك وادى بوده و با هم
متّحد مىباشند و مثالشان مثال ظرف و مظروف نيست بلكه بمثابه نور و مراتب
آن مىباشند.
قوله: مقولة و معتقدة: كلمه « معتقدة » بصيغه اسم مفعول عبارة اخرى براى
« مقولة » مىباشد.
قوله: فى مقام العقل الهيولانى: عقل هيولانى عبارتست از مرتبه استعداد
محض نفس انسانى براى ادراك معقولات و نفس در اينمرتبه قوّه محض و خالى
از هرگونه فعليّتى مىباشد.
قوله: و هى صور له: ضمير « هى » به معقولات راجع بوده و ضمير در « له »