1- اگر اسم صحيح يا جارى مجراى آن به ياء متكلم اضافه شوند مىبايد آخر
آنرا كسره داد و ياء را يا ساكن نمود و يا فتحه داد مانند: غلامى (به سكون ياء و
فتح آن) و دلوى (به سكون ياء و فتح آن)
2- اين اسماء در وقت قطع از اضافه با حركات سهگانه يعنى ضمّه و فتحه و
كسره خوانده مىشوند يعنى مىگوئيم: جاء اخ و اب و حم و ... رأيت اخا و ابا و حما
و ... مررت باخ و اب و حم و ... البته ناگفته نماند كه در ميان اساء ستّه تنها
كلمه « ذو » است كه از اضافه هيچگاه قطع نمىشود.
3- علّت آن اين است كه اين كلمه هميشه اضافه مىشود و وقتى اضافه شد
اعرابش به حروف اعراب است نه حركات اعرابى
4- امّا اضافه كلمات ياد شده به « ياء » متكلم و قرار داد نشان در جمله:
ذرو: قطعت كلامى فبقى ذروي (سخنم را قطع كردم پس قسمتى از كلام ناقص
من، مىماند)
جارية: رأيت جاريتى (كنيز خود را ديدم).
مؤمنون: جاء زيد و مؤمنوى جالسون فى المجلس (زيد آمد در حالى كه
معتقدين به من در مجلس نشسته بودند)
حم: جائنى زيد و هو حمى (زيد نزد من آمد و حال آنكه خويش من بود).
اخ: رأيت زيدا و هو اخى (زيد را ديدم در حالى كه برادرم بود)
اصدقاء: مررت بجماعة و هم اصدقائى (به گروهى عبور كردم و حال آنكه
ايشان دوستانم بودند)
غلامان: ذهب غلاماى (دو غلام من رفتند).
زيدون: زيدىّ رجال فرسان (زيدهاى من مردان سواره مىباشند)