قوله: على انّ الطّريق مغلوق: مقصود از « مغلوق » بسته بودن مىباشد.
قوله: او انّ الاتّجاه فى الطّريق: مراد از « اتّجاه » باز بودن مىباشد.
قوله: بنحو يظهر منه انّ وضعها لهداية المستطرقين: ضمير در « منه » به وضع لافته در جايش بنحو منظّم راجع بوده و ضمير در « وضعها » به لافته عود كرده و مراد از « مستطرقين » عابرين مىباشد.
قوله: كان مقصودا لواضعها: ضمير در « كان » به وضع لافته براى هدايت مستطرقين راجع بوده و ضمير در « واضعها » به لافته عود مىنمايد.
قوله: فانّ وجودها هكذا: ضمير در « وجودها » به لافته راجع بوده و مراد از « هكذا » على وجه منظم فى موضعها مىباشد.
قوله: يدلّ حينئذ على ما يقصد منها: مقصود از « حينئذ » حين وضعها بطور منظّم عود كرده و ضمير در « منها » به لافته برمىگردد.
قوله: امّا لو شاهدتها مطروحة فى الطّريق: ضمير مؤنّث در « شاهدتها » به اللّافتة عود مىكند.
قوله: مهملة: مقصود از « مهمل » بودن علامت آنستكه بوضع خاصّى كه دلالت بر
معنائى داشته باشد قرار نگرفته.
قوله: عند الكاتب يرسمها: ضمير مؤنّث در « يرسمها » به لافته عود مىكند.
قوله: لا تكون دالّة عنده: ضمير در « لا تكون» به لافته و در « عنده » به قارئ عود مىكند.
قوله: بل اكثر ما يفهم من ذلك: مشار اليه « ذلك » بودن لافته در دست كاتب و نقّاش مىباشد.
اسم الکتاب : بیان المراد؛ شرح فارسی بر اصول الفقه المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد الجزء : 1 صفحة : 97