را بديگرى مىباشد.
قوله: و قيل و هو الاقرب الى الصّواب: ضمير « هو » به قول قيل دوّم راجع است.
قوله: من اللّه تعالى فيها: ضمير در « فيها » به طبيعت راجع است.
قوله: فيخترع من عند نفسه: ضمير فاعلى در « يخترع » و ضمير مجرورى در « عند نفسه» به بشر راجع است.
قوله: كما هو المشاهد: ضمير « هو » به اختراع لفظ عند ارادة معنى مخصوص راجع بوده و كلمه « مشاهد » بصيغه اسم مفعول مىباشد.
قوله: عند اوّل امرهم: يعنى ابتداء سنينشان و در اوائل اوقاتيكه زبان باز مىكنند.
قوله: فيتفاهم مع الآخرين: ضمير در « يتفاهم » به بشر راجع است.
قوله: الّذين يتّصلون به: يعنى كسانيكه با او مرتبط و معاشر هستند، ضمير در « به » به بشر و انسان راجع است.
قوله: و الآخرون الخ: يعنى كسان ديگر نيز كه با وى در تماسّ بوده و معاشرت دارند.
قوله: على مرور الزّمن: يعنى بموازات گذشت ازمان و انقضاء اوقات.
قوله: من مجموع ذلك: مشار اليه « ذلك » لغات و الفاظ اختراع شده مىباشد.
قوله: حتّى تكون لغة خاصّة: ضمير در « تكون » به طائفه صغيره از الفاظ راجع است.
قوله: لها قواعدها: ضمائر مؤنّث به لغة خاصّه عود مىكند.
قوله: يتفاهم بها قوم من البشر: ضمير در « بها » به لغة خاصّة برمىگردد.
قوله: قد تتشعّب: يعنى شعب و شاخههاى متعدّد پيدا كرد.
قوله: و تتطوّر عند كلّ قوم: كلمه « تتطوّر » يعنى لغت مزبور به طورها و اشكال متفاوت درآمد.
قوله: بما يحدث فيها: يعنى به سبب آنچه پديد و حادث شد در لغت مذكور، ضمير در « فيها » به هذه اللّغة راجع است.