اسم الکتاب : بیان المراد؛ شرح فارسی بر اصول الفقه المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد الجزء : 1 صفحة : 240
هذا عالم و مجتهد و چنانچه گفتيم باتّفاق حضرات اين استعمال مجازى
است و علاقه آن علاقه اول يا مشارفت مىباشد.
و امّا مورد اختلاف علماء كه برخى استعمال را حقيقى و گروهى آنرا
مجازى مىدانند در جائى است كه ذات قبلا متلبّس بوصف بوده و اكنون اتّصافش زائل
شده حال بملاحظه زمان تكلّم صفت زائل شده را بر آن حمل كنيم و بگوئيم چون در زمان
گذشتنه اين صفت را داشته پس الآن نيز مىتوان وصف مزبور را بر آن حمل كرد مثلا زيد
در گذشته قاضى بوده و اكنون اين منصب را نداشته بلكه شغل ديگرى اتّخاذ نموده حال
اگر بوى بگوئيم:
زيد قاضى برخى اين استعمال را حقيقى و گروهى مجازى دانستهاند و
علاقهاش را علاقه ما كان قرار دادهاند و چنانچه ملاحظه مىشود بين اختلاف در
اينجا و اتّفاق در دو مورد مذكور هيچ تنافى و تهافتى وجود ندارد.
قوله: و اريد اطلاق المشتقّ فعلا: مقصود از « فعلا » زمان تكلّم و اسناد مىباشد.
قوله: لانّه كان فيما مضى عالما: يعنى عالم بودنش در گذشته را
مصحّح اين قرار دادهايم كه فعلا نيز عالم است و بعبارت ديگر كسانيكه اين اطلاق را
حقيقى مىدانند مدّعى مىباشند كه عالم هم بكسى گويند كه قبلا واجد وصف علم بوده و
اكنون فاقد آن است و هم بشخصى اطلاق مىشود كه فعلا داراى آن هست امّا آنانكه
اطلاق مزبور را مجازى دانستهاند مىگويند عالم حقيقتا همان است كه واجد وصف مزبور
باشد و امّا اطلاقش بر شخصى كه اين وصف را فعلا ندارد مجازى و بعلاقه ما كان
مىباشد.
قوله: بتعميم لفظ « المسخن »
الخ: بنابر قول كسانيكه استعمال مزبور را حقيقى مىدانند چه آنكه ايشان
مجبورند كه در معناى لفظ تعميم قائل شوند.
قوله: لانّه كان متّصفا به سابقا: ضمير در « لانّه » به ذات و در « به » به وصف راجع است.
اسم الکتاب : بیان المراد؛ شرح فارسی بر اصول الفقه المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد الجزء : 1 صفحة : 240