قوله: و به يتعلّق قوله « بناء »: ضمير در « به » به « ينجلى » راجع بوده و ضمائر در « يتعلّق » و « قوله » به مصنّف
عود مىكند.
قوله: و لا يقدح فى ذلك: كلمه « لا يقدح» يعنى
لا يضرّ و مشار اليه « ذلك » اختصاص
داشتن علائم مذكور بفعل مىباشد.
قوله: دخول النّون على الاسم فى قوله: يعنى قول
شاعر و در گوينده دو بيت مذكور اختلاف است بعضى گويندهاش را رؤبة بن عجّاج تميمى
دانسته و برخى گفتهاند ناظم مردى از قبيله هذيل است كه اشعار را درباره زنى از
عرب گفته كه شوهرش تزويج با او را انكار نموده است.
قوله: لانّه ضرورة: ضمير در « لانّه » به دخول نون راجع است.
متن: «12»
سواهما الحرف كهل و في و لم
فعل مضارع يلي لم
كيشم
تجزيه و تركيب
سواهما: مضاف و مضاف اليه، خبر مقدّم.
الحرف: مبتداء مؤخّر.
كهل: كاف اسميّه بمعناى « مثل » مىباشد و هل نيز در اينجا اسم است بنابراين اينكلمه مضاف و مضاف
اليه بوده و خبر است براى مبتداء محذوف و تقدير كلام و هو مثل هل مىباشد.
و فى: معطوف است به « هل » چنانچه « و لم» نيز
معطوف بآن مىباشد.