شاهد در « اللّو » است كه حرف يعنى « لو شرطيّه» الف و لام پذيرفته و بدينترتيب معلوم مىشود كه الف و لام
از مختصّات اسم نيست.
3- يا
ليتنا نردّ.
شاهد در « ليت » است كه حرف بوده ولى معذلك منادى قرار گرفته از اينرو نبايد منادى
واقع شدن را علامت و از مختصّات اسم دانست.
4- و
تسمع بالمعيدى خير من ان تراه.
شاهد در « تسمع » است كه فعل بوده ولى در عين حال مسند اليه قرار گرفته و « خير » مسند و خبر براى آن است لذا
مسند اليه بودن مختصّ به اسم نبوده و فعل نيز قابل براى آن مىباشد.
شارح گويد:
وجود اين علائم در غير اسم مضرّ نبوده و از امثله مذكور مىتوان جواب
داد چه آنكه كلمه « لو » در دو مثال
اوّل و دوّم اسم مىباشد.
و در مثال سوّم منادى حذف شده و تقدير آن « يا قوم ليتنا نردّ» مىباشد و در مثال اخير كلمه « ان » مقدّره با فعل بمصدر تأويل برده شده و مبتداء قرار مىگيرد و تقدير
كلام چنين است:
و سماعك خير.
و بدينترتيب اشكالات وارده دفع شده و به علامت بودن امور مذكور براى
اسم خللى وارد نمىگردد.
قوله: و لا يقدح فى ذلك: مشار اليه « ذلك » حصول امتياز براى اسم بواسطه
امور مذكور مىباشد.
قوله: الام على لوّ و ان كنت عالما الخ: كلمه « الام » بصيغه مجهول و از « لوم » بمعناى سرزنش مشتقّ است.
و لفظ « لو » بتشديد « واو » اسم است براى لو شرطيّه و
معنايش « گفتن