اينك مىگوئيم حذف متعلّق مزبور واجب است تا بدينترتيب ظرف و جار و
مجرورى كه خبر واقع شدهاند مستقرّ باشند چه آنكه ظرف مستقرّ در اصطلاح ارباب ادب
ظرفى است كه متعلّقش از افعال عموم بوده و محذوف باشد مانند زيد فى الدّار يعنى
زيد استقرّ فى الدّار.
و اگر در موردى متعلّق ظرف مزبور (ظرفى كه خبر واقع شده) ظاهر و بآن
تصريح شده باشد اين امر شاذّ و برخلاف قاعده است چنانچه در قول شاعر چنين آمده:
لك العزّان مولاك عزّ و ان يهن
فانت لدى بحبوحة
الهون كائن
يعنى عزّت و بزرگى براى توست اگر ياور و هم قسم با تو عزيز باشد ولى
اگر وى خوار و ذليل شده باشد پس تو نيز در وسط خوارى و ذلّتخواهى بود.
شاهد در « لدى » بوده كه ظرف است و خبر براى « انت » واقع شده ولى معذلك متعلّقش كه « كائن » است ذكر گرديده و اين برخلاف قاعده مىباشد.
اختلاف ادباء در تقدير متعلّق
شارح گويد:
متعلّق ظرف را مىتوان اسم فاعل تقدير كرد چنانچه مصنّف بآن قائل است
مثلا در مثال « زيد فى الدّار»
بگوئيم تقديرش « زيد كائن فى
الدّار» است.
چنانچه ممكنست آنرا فعل فرض نمود همانطوريكه مختار ابن حاجب چنين است
يعنى در مثال مزبور مىگويد: تقديرش « زيد استقرّ فى الدّار» مىباشد.
دليل مصنّف
دليل مصنّف برلزوم تقدير اسم آنستكه:
ظرف و جار و مجرورى كه خبر واقع شدهاند اگر پس از « اذا فجائيّه»