پس آنچه از معارف براى غائب يا حاضر بوده مانند « انت » و « هو » نامش را ضمير بگذار.
شارح گويد:
مقصود اينستكه از بين اسماء معرفه، اسمى كه براى غائب يا حاضر وضع
شده نامش ضمير مىباشد.
البتّه در ضميرى كه براى غائب وضع شده شرط است كه غائب يعنى مرجع
ضمير پيش از ضمير ذكر شود و آن بسه نحوه است:
الف: آنكه قبل از ضمير لفظى آمده باشد كه به دلالت مطابقى برمرجع
ضمير دلالت نمايد مانند: جاء زيد و هو قائم.
شاهد در « زيد » است كه مرجع « هو » بوده و لفظا برآن مقدّم گشته است.
ب: آنكه مرجع ضمير (غائب معنا تقدّم باشد و مقصود از آن اينستكه قبل
از ضمير لفظى آمده باشد كه به دلالت تضمّنى برمرجع ضمير دلالت كند مانند آيه شريفه
(8) از سوره مائده:
اعدلوا هو اقرب للتّقوى.
شاهد در « اعدلوا » است كه به دلالت تضمّنى بر « عدالت » دلالت كرده و قبل از « هو » ذكر گرديده است.
ج: آنكه مرجع ضمير نه لفظا متقدّم برآن آورده و نه معنا يعنى نه لفظى
كه بدلالت مطابقى برمرجع دلالت كند برضمير مقدّم شده و نه آنچه به دلالت تضمّنى
برآن دالّ باشد پيش از ضمير آمده بلكه از نفس كلام مرجع استفاده مىشود پس اگرچه
قبلا نيامده امّا در حكم ذكر مىباشد مانند آنچه در آيه شريفه (11) از سوره نساء
آمده: