و اگر كلمات مذكور را مقصور بياورند از نقصشان مشهورتر مىباشد.
شارح گويد:
ضمير مؤنّث در « قصرها » به اب و اخ و حم راجع است.
و مقصود از مقصود آوردن اينستكه بآخرشان الف مقصوره اضافه كرده و در
هرسه حالت (جرّ، نصب و رفع) با الف قرائت شوند بهتر است مانند آنچه در قول ابو
النّجم عجلى آمده.
انّ اباها الخ.
يعنى: هرآينه پدر آن زن و پدر پدرش در مجد و بزرگى به نهايت آن
رسيدند.
شاهد در « اباها » و « ابا » و « اباها » است اوّلى و دوّمى در حالت
نصب با الف مقصوره آمده و سوّمى نيز در حالت جرّى با الف قرائت شده است.
قوله: و النّقص فى اب: مقصود از « نقص » حذف حروف اعراب و قرائت آنها
با حركات اعرابى يعنى ضمّه و فتحه و كسره مىباشد.
قوله: و هما اخ و حم: ضمير « هما » به تالييه راجع است.
قوله: و بابه اقتدى: كلمه « بابه » جارّ و مجرور، متعلّق است به « اقتدى » و تقديم جارّ و مجرور
برمتعلّق مفيد حصر است يعنى عدّى فقط به پدرش اقتداء نمود نه غير او.
قوله: بان يكون آخرها: ضمير مؤنّث
در « آخرها » به اب و اخ
و حم راجع است.
قوله: بالالف مطلقا: چه در حالت
رفعى و چه نصبى و چه جرّى.
قوله: من نقصهنّ اشهر: ضمير در « نقصهنّ » به اب و اخ و حم عود مىكند.