بعضى مرجّحات را منحصر در مرجّحات منصوصه دانسته و برخى ديگر از آنها
تعدّى نموده و بسائر مزايا و مرجّحات نيز قائل شدهاند.
مرحوم محقّق خراسانى در كفايه فرموده است:
در اخبار دليلى نيست كه بتواند مطلقات تخيير را مقيّد كند، چه آنكه
جامعترين آنها مقبوله ابن حتطله و مرفوعه علّامه (ره) مىباشند و ايندو روايت:
اوّلا: باهم اختلاف دارند، زيرا در مقبوله شهرت را از اصدقيّت و
اورعيّت تأخير انداخته، در حاليكه در مرفوعه قبل از آن آورده است.
ثانيا: سند مرفوعه ضعيف است و از اين گذشته نميتوان بايندو خبر
اعتماد كرد و ترجيح در مقام افتاء را از آنها استفاده نمود، زيرا مورد آنها حكومت
و قضاوت است.
مؤلّف گويد:
قائلين بوجوب ترجيح بوجوهى تمسّك كردهاند، از جمله آنكه گفتهاند:
1- اجماع است بر اخذ به اقوى الدّليلين.
2- اگر ترجيح راجح واجب نباشد، پس ترجيح مرجوع بر راجح لازم مىآيد و آن
قبيح مىباشد.
بحث چهارم اكتفاء به مرجحات منصوصه و تعدى از آنها
بنابر اينكه قائل به ترجيح شويم، آيا لازمست اكتفاء به مرجّحات منصوصه
شود يا ميتوان از آنها تعدى كرد؟
برخى از اصوليون همچون شيخ اعظم فرمودهاند:
ميتوان تمام مزايا و مرجّحات را منظور نمود و ذو المزيه را بر فاقد
مقدّم داشت و مرجّحات منحصر بآنچه در اخبار و احاديث آمده نمىباشد، چه آنكه