قول اهل لغت بعنوان اينكه اهل لغت مىباشند حجّت نبوده، بلكه از باب
شهادت مىباشد.
و امّا اجماع:
بايد بگوئيم: محصّل آنكه حاصل نيست و منقولش هم كه مقبول نمىباشد و
اساسا مىتوان گفت:
قدر متيقن از اين اجماع جائى است كه از قول لغوى وثوق و اطمينان حاصل
شود و پرواضح است كه از قول اهل لغت نسبت به موضوع له اطمينان پيدا نمىشود، زيرا
ايشان موارد استعمال كلمات را بيان مىكنند.
نظريّه مؤلّف
از نظر ما حقّ اينستكه، نزاع مذكور كبروى نمىباشد و بعبارت ديگر:
همه قائلند باينكه وثوق و اطمينان حجّت است منتهى كلام در اينستكه،
آيا قول اهل لغت نسبت بمعانى الفاظ اطمينانآور است يا چنين نمىباشد؟
انصافا بايد گفت: از قول ايشان مخصوصا اگر چند نفر از مهره اين فنّ
معناى لفظى را باتّفاق يكى دانسته باشند وثوق حاصل مىشود و بنظر ميرسد كه همين
مقدار كافى بوده و دقّت بيشتر لازم نيست.
3- حجّيت اجماع منقول
در حجّيت اجماعى كه به خبر واحد نقل شود بين ارباب اصول اختلاف است:
اكثر آنرا حجّت دانسته و برخى آنرا حجّت نمىدانند.
مدرك اكثر اين استكه اجماع منقول از مصاديق خبر واحد است و چون خبر
واحد مسلّما حجّت بوده اجماع منقول نيز بايد حجّت باشد و همان ادلّهاى كه خبر
واحد را موجّه مىسازد اجماع منقول را نيز توجيه مىكند.
پيش از آنكه حجّيت و يا عدم حجّيت اجماع منقول را متعرّض شويم