اينطور نيست كه هر وقت خورشيد طلوع كند شب موجود باشد .
و حاصل آنكه ملاك موجبه و سالبه بودن در شرطيّه متّصله اثبات اتّصال و
سلب آن مىباشد، چنانچه مناط
ايجاب در قضيّه متّصله لزوميّه آنست كه حكم باتّصال بجهت علاقه بوده و در سالبه آن
حكم شود باينكه اتّصال بجهت علاقه وجود ندارد اعمّ از اينكه اصلا اتّصالى موجود نبوده
يا اتّصال بوده ولى بجهت علاقه نباشد .
مثال لزوميّه موجبه
هر زمانيكه خورشيد طالع باشد روز هم وجود دارد .
مثال لزوميّه سالبه
اينطور نيست كه هر وقت زيد بخواند الاغ او نيز لازم باشد كه بخواند .
و امّا قضيّه متّصله اتّفاقيّه آنستكه در آن حكم شود بمجرّد اتّصال يا
نفى آن بدون اينكه اتّصال مستند به علاقه و ارتباط باشد كه در صورت اوّل قضيّه موجبه
و در فرض دوّم سالبه مىباشد .
مثال اتفاقيّه موجبه
هر زمان كه انسان بخواند الاغ نيز مىخواند .
مثال اتّفاقيّه سالبه
اينطور نيست هر وقت انسان بخواند اسب نيز شيهه بكشد .