امر غائب مجهول/ ليومر/ بايد فرمان داده شود يك مرد غائب در زمان حال
امر حاضر معلوم/ اومر/ فرمان بده تو يك مرد حاضر در زمان حال
امر حاضر مجهول/ لتومر/ فرمان داده شو تو يك مرد حاضر در زمان حال
نهى/ لا يامر/ نبايد امر كند يك مرد غائب در زمان حال
جحد/ لم يامر/ امر نكرده است يك مرد غائب در زمان گذشته
نفى/ لا يامر/ فرمان نميدهد يك مرد غائب در زمان حال يا آينده
استفهام/ هل يامر/ آيا فرمان ميدهد يك مرد غائب در زمان حال يا آينده
اسم فاعل/ آمر/ يك مرد فرمانده
اسم مفعول/ مامور/ يك مرد فرمان داده شده
مصدر/ الامر/ فرمان دادن
مشتقات باب ارج- يارج
ماضى معلوم/ ارج/ خوشبو بود يك مرد غائب در زمان گذشته
ماضى مجهول/ ارج/ خوشبو شد يك مرد غائب در زمان گذشته
مضارع معلوم/ يارج/ خوشبو هست يك مرد غائب در زمان حال يا آينده
مضارع مجهول/ يورج/ خشبو ميشود يك مرد غائب در زمان حال يا آينده
امر غائب معلوم/ ليارج/ بايد خوشبو باشد يك مرد غائب در زمان حال
امر غائب مجهول/ ليورج/ بايد خوشبو بشود يك مرد غائب در زمان حال
امر حاضر معلوم/ ائرج/ خوشبو باش تو يك مرد حاضر در زمان حال
امر بصيغه/ لتورج/ خوشبو بشو تو يك مرد حاضر در زمان حال
نهى/ لا يارج/ نبايد خوشبو باشد يك مرد غائب در زمان حال
جحد/ لم يارج/ خوشبو نبوده است يك مرد غائب در زمان گذشته
نفى/ لا يارج/ خوشبو نيست يك مرد غائب در زمان حال يا آينده