اطفالنا من الظّمأء
حيث الفرات سائل
يعنى منّت برپسر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بگذاريد و يك شربت آب به اطفال جگركباب من برسانيد كه از تشنگى مردهاند زنده شوند
قالوا له لا ماء لنا
الّا السّيوف و القنا
فانزل بحكم الادعياء
فقال بل اقاتل
در جواب برادرم گفتند حسين عليه السّلام تو در نزد ما آب ندارى بلكه جواب تو نيزه و شمشير است مگر آنكه سر به حكم يزيد و ابن زياد آورى تا آب بخورى .
برادرم فرمود سر به حكم حرامزاده نخواهم آورد جنگ مىكنم تا كشته شوم اى زنها برادرم آنقدر جنگ كرد تا آنكه
حتّى اتاه مشقص
رماه وعد ابرص
من سقر لا يخلص
رجس دعىّ و اغل
تيرى سه پهلو ملعونى رجس و ابرص بطرف او رها كرد همان تير كار برادرم حسين عليه السّلام را ساخت و لشگر اظهار فرح كردند
بىتابى نمودن فاطمه دختر سيّد الشّهداء عليه السّلام براىپدرو از دنيا رفتنش در خرابه شام
زينب ( ع ) چه در خرابه ويران نزول كرد
مىگفت با نسيم سحرگه زبانحال
كاى باد اگر بسوى شهيدان گذر كنى
برگوى با حسين ( ع ) شهيدم كه كيف حال
برگو خرابه منزل اهل و عيال شد
يا مونسى تعال الى الأبل و العيال
چون اولاد رسول و ذرارى فاطمه بتول را در خرابه شام منزل دادند آن غريبان ستمديده و آن اسيران داغديده صبح و شام براى جوانان شهيدان خود در ناله و