حضرتش به كوفه روند ولى امام عليه السّلام توقف مىفرمود و رفتن به كوفه
را به تعويق مىانداخت و جوابشان را نمىداد و پيوسته اشراف
كوفه نامهها بهمين مضمون مىفرستادند و آخرين رسولى كه از كوفه به مكّه آمد هانى بن
هانى السبعى و سعد بن عبد اللّه الجعفى بود و مضمون نامه ايشان كه خدمت امام عليه السّلام
آوردند چنين بود :
امّا بعد :
اين
نامه به حضرت حسين بن على عليهما السّلام مىباشد، اهل كوفه انتظار قدوم شما را مىكشند
و همگان برخلافت آن حضرت متّفق شدهاند و رأيشان برامارت شما قرار گرفته و هيچ توقف نمىبايد نمود و در آمدن مىبايد تعجيل كرد و اين ساعت هنگام
آمدن و لشگر كشيدن است، صحراها سبز و ميوهها رسيده و همهجا گياه بسيار
روئيده و به سعادت بايد حركت فرمود و اهمال نبايد كرد و چون به
كوفه رسى لشگرهائى كه براى شما ساخته شدهاند در خدمتت جمع شده و كمر خدمت و جاننثارى
برميان بندند و السّلام عليك و رحمة اللّه و بركاته .
در ترجمه تاريخ اعثم كوفى است كه امام حسين عليه السّلام از هانى و سعيد پرسيدند : كدام جماعت اين نامهها را نوشتهاند؟
گفتند : يابن رسول اللّه
شبث بن ربعى و حجار بن الحجر و يزيد بن الحارث و يزيد بن برم و عروة بن قيس و عمرو
بن الحجّاج و محمّد بن عميره اتّفاق كرده اين نامه را نوشتهاند .
آنگاه امام حسين عليه السّلام برخاسته و وضوء ساخته و ميان ركن و مقام
نماز گذاردند و پس از
نماز دعاها نموده و از خداى تعالى در اتمام آن توفيق خواستند .
نوشتن امام عليه السّلام جواب نامه اهل كوفه را و فرستادن حضرت مسلم
بن عقيل را با آن
امام عليه السّلام پس از
خواندن نماز و دعاء نمودن نامهاى به اهل كوفه به اين مضمون مرقوم فرمودند :