پاسبانان كه
رفت و آمد به آن خانه مىكردند به يكديگر مىگفتند :
اينها از سقف شكسته مىترسند مبادا برسرشان خراب شود و خبر ندارند كه
فردا چون به حضور امير رسند حكم بقتل ايشان مىنمايد .
بارى آن شب را اهل بيت عليهم السّلام در آن خرابه بسر بردند ولى فقط ذات
اقدس احديث از حال آن يادگاران پيامبر صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم باخبر بود و دانست چه به
ايشان گذشت .
شعر
ز جوش ناله سقفش كنده از فرش
بسان دود بىجان رفته تا عرش
مكينش را مكان بود آن چنان تنگ
كه در زندان دل زندانيان تنگ
نه مهماننوازى و نه ميزبانى
نه فرشى نه ظرفى نه آبى نه نانى
آراستن رجس نجس يزيدپليدبارگاه
خود را و احضار نمودن اهل بيت عليهم السّلام را در آن
پس از
وارد شدن اهل بيت عليهم السّلام به شام تار و اسكان دادن ايشان را در آن خرابه روز
بعد يزيد لعين ابتداء دستور داد بارگاه را آراستند، پردههاى رنگارنگ
آويخته و فرشهاى ملوّن و زربفت گستردند، تختى
مرصّع به جواهر هفت رنگ كه قبلا دستور تهيهاش را داده بود در صدر بارگاه نهادند و
اطراف آن كرسىهاى زرين و سيمين نهاده و شالهاى كشميرى برآن كرسىها انداختند و فرمان
داد از داخل بارگاه درى به حرمش باز كرده و مقابل آن درب پرده لطيف
و رقيق زنبورى سلطانى آويختند تا اهالى حرمش يعنى زنهاى آل ابو سفيان از پس آن پرده صحنه
بارگاه و آمدن اسراء را مشاهده كنند و سپس خود پليدش نفيسترين
البسه خويش را در بركرده و زيورهاى ذىقيمت سلاطين را برخود آراست تاجى مرصّع به انواع
جواهرات رنگارنگ برسر نهاد و برفراز آن تخت نشست و دستور داد انواع و اقسام شرابها
را در بارگاه چيده و آلات قمار و