responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 891

فاطمه دختر پيغمبر است و سلطنت و خلافت حق ما است و يزيد مى‌گفت : برادرت حسن سلطنت را با ما صلح كرد تو ديگر حقّى ندارى .

وى مى‌گفت : برادرم حق خود را مصالحه نمود من كه صلح نكرده‌ام عاقبت او را با خوارى كشتند و سرش را اكنون به شام مى‌برند .

ضرير گفت : جگرم آب شد بگو نام او چه بود؟

گفت : حسين بن على بن ابيطالب عليهما السّلام .

ضرير چون نام حسين بن على عليهما السّلام را شنيد دنيا در نظرش سياه شد گريه راه گلويش را گرفت دويد بسوى دروازه كه اسرا را مى‌آوردند ديد ازدحام خلق از حدّ احصا گذشته ناگاه ديد اذا قبلت الرّايات و ارتفعت الأصوات و جآؤا بالرّؤس و السّبايا على و كاف البغال و اقطاب المطايا علمهاى افراشته پيش آمد پشت سر سرهاى شهيدان از پير و جوان ششماهه الى نود ساله مانند ماه بى‌هاله خورشيد و مشگين كلاله آمدند پشت سر آنها اسيران خسته مانند مرغان پرشكسته برقاطرهاى بى‌پالان و ناقه‌هاى عريان نشسته يقدّمهم علىّ بن الحسين على بعير مغلول اليدين و الرّجلين پيشاپيش آن زنان دل‌غمين امام زين العابدين عليه السّلام مغلول اليدين پاها زير شكم شتر بسته با تن خسته سر بزير افكنده مى‌آيد ضرير پيش رفت عرض كرد آقا سلام عليك اين بگفت و مانند سيل اشگ از ديده فروريخت حضرت هم با چشم گريه‌آلوده جواب سلام داده و فرمود :

اى جوان كيستى كه برمن غريب سلام كردى تو چرا مانند ديگران خندان نيستى؟

عرض كرد : قربانت شوم من شما را نمى‌شناسم زيرا غريب اين بلدم اى كاش مرده بودم و نمى‌آمدم و شما را به اين روز و دختران فاطمه را باين حالت مشاهده نمى‌كردم يا ليت ياران و خويشان شهر و ديار من اينجا بودند لناديت بشعاركم و اخذت بثاركم اما چه كنم غريب و تنهايم چه كنم چه چاره سازم كه غريب و

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 891
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست