عمرو بن سعيد برآشفت و به او سخنان زشت گفت سپس
اظهار نمود ما به فاطمه اقرب و اولى هستيم زيرا پدرش عموى
ما و شوهرش برادرمان و پسرش فرزند
ما است، بلى فاطمه براو مىگريست و قاتل او را ملامت مىنمود .
يكى از غلامان عبد اللّه بن جعفر شهادت محمد و عون پسران عبد اللّه را به او خبر داد و استرجاع نمود يعنى كلمه انّا للّه و انّا
اليه راجعون را گفت، ابو
السّلاسل غلام عبد اللّه گفت :
اين جمله مصائب از ناحيه حسين بن على عليهما السّلام متوجه ما گرديده است .
عبد اللّه بن جعفر برآشفت و با يك تاى نعلين خود او را سخت زد و گفت : يابن اللختاء، أ للحسين تقول هذا؟
من نيز اگر در كربلاء مىبودم البته خون خود را در مقدم وى مىريختم و
در مرگ فرزندانم همين براى من تسليت است كه ركاب همايون خالوى خود كشته شدهاند
اقامه مجالس عزادارى براى حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام در مدينه
بعد از اينكه عمرو بن سعيد پليد از
منبر پائين آمد جمعيّت متفرّق شدند و خبر شهادت امام عليه
السّلام منتشر شد و تمام محلّات مدينه و خانهها را گريه برداشت،
مردم در كوچهها و بازارها دستمال بدست گرفته بودند
و به عوض اشگ خون مىباريدند، برخى گريبانها را
دريده و جمعى خاك برسر ريختند لطمه بصورت مىزدند و خرجت المخدّرات المستورات من الدّور
مشققات للجيوب و الخمور لا طمات للوجوه و الصّدود ناديات بالويل و الثّبور آنچه زن
در مدينه بود حتّى مخدّرات با احتشام مستورات با احترام از حجره و خانههاى خود بيرون
دويدند گريبانها دريدند لطمهها بصورت و سينه مىزدند به ناله
و نوحه آغاز نمودند حتّى برزت العروسات من الحجال و علت اصوات ابكاء الرّجال و نواح
الصّبيان و الاطفال حتى تازهعروسان حجلهگاه بيرون آمدند و ناله وا حسيناه بلند كردند