اينكارها را ابن زياد براى خباثت ذات و سوء رأى صفاتى كه دارد عمل نموده
خدا قبيح كند روى او را با كارهايش هرچند براى تشييد سلطنت بد كارى نكرده اهل ادراك
افعال او را تحسين مىكنند ليكن من تقبيح مىكنم پس برداشت
نامه بابن زياد نوشت كه اى پسر زياد
نامه بشارتآميز و فرحانگيزت در خوشترين ساعتى بمن رسيد باعث سرور قلب من و مزيد اعتبار
تو شد آفرين و هزار آفرين برتو باد كه حق آل سفيان را ادا كردى و انتقام خونهاى ريخته
ما را كشيدى و نسل على عليه السّلام را از صفحه زمين برداشتى چون نامه
من بتو رسيد مستعجلا رؤس قتلى و اسارى را زود بشام فرست لئلا تقوم فى العراق فتنة چون عراق مقرّ شيعة على است برخلاف شهر شام كه همه محب آل اميّهاند يزيد
نوشت كه اسرا و سرها را روانه كن مبادا در بين راه اعراب به حمايت برآيند و آنچه خفت
و خواريست در حق ايشان معمول دار
شعر
بگو به لشگر ما كاى سپاه خونآشام
براهل بيت حسين از عراق تا در شام
بجان من كه دمى خوبى و وفا مكنيد
بجز ستم نپسنديد و جز جفا نكنيد
ز كوفه تا به دمشق آب نانشان يكسر
دهيد آب ز اشگ غذا ز خون جگر
فرستادن عبيد اللّه بن زياد مخذول رؤس مطهّر شهداء و اسراء را از كوفه
خراب به ام تار نزد يزيد بن معاويه ملعون
مرحوم مفيد در ارشاد مىنويسد :
چون از گرداندن سر مطهّر امام عليه السّلام در شهر كوفه فارغ شدند عبيد اللّه ملعون سر
را با رؤس ديگر شهداء به زحر بن قيس الجعفى داده و ابابردة بن عوف ازدى و