وقت مردن چشمهايش را
نبستيم و ببالينش در وقت جان دادن ننشستيم حسين فداى لب تشنه تو برادر جان فداى بدن
عريان تو قربان دختران يتيم و اطفال تو و اذلّتاه من بعد عزّ وا ضيعتاه يا جدّاه وا
خيبتاه بعد حسين وا غربتاه و اوحدتاه سپس مرحوم قزوينى در رياض فرموده : فلمّا سجنوا و طبق باب السّجن عليهم تفرق النّاس
عنهم امّا شامتين فرحين و امّا باكين منتجبين فمضوا لسبيلهم همينكه آن فوج اسيران را
در زندان حبس كردند در زندان را برروى آنها بستند مردم تماشائى متفرق شدند بعضى خوشحال
و مسرور بودند و جمعى گريان و
محزون بودند هرچه بود رفتند به خانههاى خود امّا عزيزان دنيا و آخرت در زندان با گريه و افغان ماندند
عربيّه
فليت عين اللّه ناظرة
ماذا جرى من معشر نكبوا
كم بعده من خطوب بعدها خطب
لو كان شاهدها لم تكثر الخطب
شيخ صدوق مىفرمايد در آنزمانيكه اسيران در مجلس ابن زياد ملعون بودند
عبيد اللّه پسر مرجانه قاصدى بسوى امّ كلثوم دختر امام حسين فرستاد
و اين پيغام را به دختر امام ابلاغ نمود كه امير زمان مىگويد
الحمد للّه الذى قتل رجالكم فكيف يرون ما فعل بكم شكر خداى را كه مردان شما را كشت
ديديد خدا با شما چه كرد
آن مخدّره مظلومه در جواب فرمود برو به ابن زياد بگو اعد لجدّه جوابا فانّه خصمك غدا
اى بىحيا جواب جدش رسولخدا را حاضر كن فرداى قيامت خصم تو خواهد بود و انتقام از تو
خواهد كشيد
آمدن عمر بن سعد ملعون نزد پسر زياد
مخذول و بىاعتنائى كردن ابن زياد به آن بدعاقبت
بعد از آنكه عمر بن سعد ملعون مرتكب چنين جنايتى
شد و سرور عالمين را به شهادت رساند و اهل بيت عظامش را اسير كرد و وارد كوفه نمود
و سپس ايشان