عذاب جاودان گرفتار آئيد
واى برشما مگر دانستهايد تا به چه دست
ما را بزديد؟ و با كدام پاى بجنگ
ما بيامديد؟ و چگونه به
قتال ما بشتافتيد؟ دلى بيرحم و جگرى بس سخت داريد همانا بارى تعالى و تقدس بردل و گوش شما مهر نهاده كه كلمه حق نمىشنويد شيطان اين اعمال زشت در نظر شما بياراست
و برديدهاى شما پرده فروهشته
كه راه هدايت نمىبينيد چند خون
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برشماست كه بخواهد جست، و بسا حيلتها كه
با برادر و وصى او على بن ابيطالب صلوات اللّه و سلامه عليه كردهايد چون خطبه بدينجا رسانيد مكر مخذولى اين دو شعر بخواند و بكشتن امير المؤمنين
و اولاد او و اسيرى اهل بيت عصمت و طهارت مفاخرت كرد، بضعه طاهره گفت خاكت بدهان، بارى تو خود دهان بربند و مانند سگان برعقب خود بنشين كه
بقتل آن قوم كه خدايشان از نخست پاك آفريده
و از هرآلايش پاكيزه فرموده و برهمه فضيلت بخشيده فخريه همى كنى و
حسد همى برى ما را از آنچه گناه كه پيوسته بحر فضايل و مكارم ما مواج و زخار است و در آن پاركين كه
درياش مپندارى كفچليزى نتواند زيست :
ذلك
فضل اللّه يوتيه من يشاء و من لم يجعل اللّه له نورا فما له من نور : مردمان را آواز بگريه بلند شده گفتند يا ابنة الطيبين بس كن كه دل ما بسوختى و در درون ما آتش افروختى تا بدينجاى
بود روايت احتجاج كه بتمامها بياورديم، تا عارف و عامى از اصل و ترجمه آن مستفيد و
مستفيض شوند .
و سيد بن طاوس در لهوف آورده كه امّ كلثوم دختر امير المؤمنين عليه السّلام
آنروز از پس پرده خويش گريهكنان بدينگونه
سخن راند :
يا اهل الكوفة سوأة لكم، مالكم خذلتم حسينا و قتلتموه، و انتهبتم امواله
و ورثتموه، و سبيتم نسائه، و نكبتموه فتبا لكم، و سحقا ويلكم اتدرون اى دواه دهتكم،
و اى وزر على ظهوركم حملتم و اى دماء سفكتموها، و اى كريمة اصبتموها و اى صبية سلبتموها،
و اى اموال انتهبتموها، قتلتم خير رجالات بعد