responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 808

براى ارعاب و خاموش كردن هرشورش و سروصدائى شروع كردند به نواختن طبل و نقّاره، آواز طبل و ناى از هرگوشه و كنار بلند شد در همين اثناء از دروازه شهر خولى حرامزاده رسيد در حالى كه سر مقدّس سرور شهيدان را برسر نيزه بلندى كرده بود و آن سر مطهّر همچون بدر برسر نيزه نورافشانى مى‌كرد چشم سپاهيان و جمعيّت انبوه مردم كه به آن سر نورانى افتاد همه صدا به اللّه اكبر بلند كردند اسيران و دختران خون‌جگر بهرطرف نظر كردند ببينند لشگر چرا تكبير گفتند ناگهان چشمشان برسر بريده حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام افتاد يك مرتبه آن شصت و چهار زن و بچه صدا به شيون بلند كردند در اين اثناء ديدگان عليا مخدّره حضرت زينب سلام اللّه عليها كه برسر بريده برادر افتاد به حالتى شد كه زبان ياراى گفتن آنرا نداشته و قلم از ترقيم آن حال عاجز مى‌باشد فقط همين مقدار گفته‌اند كه آن بانو خيره خيره به سر مقدّس برادر نظر كرد ديد مردم مثل هلال شب اوّل ماه انگشت‌نما مى‌كنند آن مخدّره از سوز دل فرمود :

اخى يا هلالا غاب بعد طلوعه‌

فمن فقده اضحى نهارى كليلتى‌

برادرم، اى هلال من كه در روز عاشوراء غروب كردى و از پيش چشمم پنهان شدى از وقتى كه رفتى روز من به شب تار مبدّل شده است .

اخى يا اخى اىّ المصائب اشتكى‌

فراقك ام هتكى و زلّى و غربتى‌

برادرم، از كدام مصيبت‌هاى تو شكايت كنم؟ از فراق چون تو برادرى يا از دريده شدن پرده حرمت خود يا از ذلّت و غربتم گله نمايم‌

اخى ليت هذا النّجر كان بمنحرى‌

و يا ليت هذا السّهم كان بمهجتى‌

كاش شمر مرا در عوض تو نحر كرده بود و كاش آن تير و نيزه‌ها به قلب من مى‌خورد .

اخى بلّغ المختار طه سلامنا

و قل امّ كلثوم بكرب و محنة

برادر جان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را از حال زار خواهرت كلثوم خبردار كن و بگو

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 808
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست