عمر بن سعد چون از
كار شهادت امام حسين عليه السّلام پرداخت نخستين
سر مبارك آن حضرت را به خولى بن زيد و حميد بن مسلم سپرد و در همان روز عاشوراء ايشان
را بنزد عبيد اللّه بن زياد روانه كرد، خولى آن سر مطهّر را برداشت و به تعجيل تمام
شب خود را به كوفه رسانيد چون شب
بود و ملاقات ابن زياد ممكن نمىگشت لاجرم به خانه رفت .
طبرى و شيخ ابن نما روايت كردهاند از نوار زوجه خولى كه گفت آن ملعون سر آن حضرت را در خانه آورد و در زير اجّانه [1] جاى داد و روى
به رختخواب نهاد من از او پرسيدم چه خبر
دارى؟
گفت : مداخل يك دهر پيدا كردم، سر حسين را آوردم .
گفتم : واى برتو مردمان
طلا و نقره مىآورند تو سر حسين فرزند پيغمبر را