پيش و
سر خجالت به زير دست پنهان كرده
بود و لا ينقطع اشگ مثل باران مىريخت و حال زار بانوان و فغان و زارى اطفال حيوان
را مستأصل و بىاختيار نموده بود و از بسكه شيون و گريه اهل
حرم را شنيد مجنونوار خود را به اينطرف و آنطرف مىزد، آنقدر سر برزمين زد و شيهه
كشيد تا آنكه جان داد چنانچه مرحوم
ابن شهرآشوب در مناقب از محمد بن ابى طالب نقل مىكند :
انّه رمى بنفسه على الارض و جعل يصهل و يضرب رأسه الارض عند الخيمة حتّى
مات
مرحوم قزوينى در حدائق الانس مىنويسد :
چهار روايت
ديگر در مآل حال ذو الجناح ديده شده :
اوّل : به روايت روضة
الشّهداء كه از ابو المؤيد خوارزمى نقل مىكند كه ذو الجناح بعد از شهادت امام عليه
السّلام فرار كرد به سمت بيابان و كسى از وى نشانى نيافت .
دوّم : مرحوم دربندى
مىنويسد : شهربانو بروى
سوار شد و به شهر رى آمد .
البته اين نقل ضعيف بوده و اعتبارى ندارد .
سوّم : ابو مخنف در
مقتل خود از عبد اللّه بن قيس نقل مىكند كه گفت من
ديدم اسب حضرت مردم را از خود دور مىكرد و به خيام حرم روى آورد و از آنجا هم ديدم
بسمت فرات رفت و خود را در شريعه انداخت و فرورفت و ديگر خبرى از او نشد
چهارم : بعضى هم نوشتهاند
كه اين حيوان از كربلاء روى به مدينه آورد و آمد مقابل مسجد پيغمبر صلّى
اللّه عليه و آله و خبر شهادت امام عليه السّلام را به پيغمبر صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم رسانيد و الآن در خدمت امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشّريف
مىباشد .