به خدا سوگند امام فرزند امام و برادر امام و پدر امامان
يعنى حسين بن على بن ابيطالب صلوات الله و سلامه عليه كشته شد
كشتن شمر ملعون حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام را به روايت
مرحوم علّامه مجلسى
مرحوم علّامه مجلسى در بحار مىفرمايد :
ثمّ جاء شمر و سنان بن انس و الحسين عليه السّلام بآخر رمق يلوك لسانزه
من العطش و يطلب الماء ....
يعنى شمر باتّفاق سنان بن انس به قصد جدا كردن سر حضرت آمدند و آن سرور
در لحظات آخر جان دادن بود و از شدت تشنگى زبان در دهان مباركش مجروح شده بود با اين
حالت طلب آب مىكرد فضربه شمر لعنه اللّه برجله، همينكه شمر حرامزاده نزديك كشته بخون
آغشته حضرت رسيد با پاى چكمهدار لگدى
به حضرت زد و گفت :
يابن ابى تراب ألست تزعم انّ اباك على حوض النّبى يسقى من احبّه فاصبر
حتّى تأخذ الماء من يده، اى پسر ابو
تراب آيا تو اعتقاد نداشتى كه پدرت على
ساقى حوض كوثر است و هركس را كه بخواهد سيراب كند، مىكند اگر چنين است پس صبر
كن تا من ترا بكشم و تو بروى آب از دست پدرت على
بنوشى .
ثمّ قال لسنان :
اجتزّ
رأسه قفاء، پس شمر به سنان لعنة الله عليهما گفت : با همين حالت كه حسين افتاده سرش را از قفاء جدا كن .
سنان گفت : من اين كار را
نمىكنم و خون پسر پيغمبر را
بگردن نمىگيرم و گريبانم را
بدست پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمىدهم .
شمر در غضب شد و دشنام به سنان داد و با پاى چكمهدار برروى
سينه مجروح حضرت نشست و محاسن پرخون امام
عليه السّلام را بدست گرفت، امام
فرمود : يا شمر تقتلنى
و لم تعرف من انا؟