و سه شعبه بود برسينه مباركش و بقولى بردل پاكش رسيد
و از آنسوى سر بدر كرد حضرت در آن حال فرمود :
بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
آنگاه رو به سوى آسمان كرد و گفت :
اى خداوند من تو مىدانى كه اين جماعت مىكشند مردى را كه در روى زمين پسر پيغمبرى جز
او نيست، پس دست برد و آن تير را از قفا بيرون كشيد و از جاى
آن تير مسموم مانند ناودان خون جارى گرديد حضرت
دست بزير آن جراحت مىبرد چون از
خون پر مىشد به جانب آسمان مىپاشيد و از آن قطرهاى
به زمين برنمىگشت ديگرباره كف دست را از خون پر كرده
و برسر و روى و محاسن خود مىماليد و مىفرمود : با سر و روى خونآلوده و بخون خويش خضاب كرده جدّم رسول خدا صلّى اللّه
عليه و آله را ديدار خواهم كرد و نام كشندگان خود را به او عرض خواهم داشت بارى در
همين هنگام بود كه تيرى از جانب لشگر كفرآئين پسر سعد
ملعون آمد و به اسب امام عليه السّلام خورد و آن حيوان درغلطيد و از پاى درآمد و گويا اسب
مرتجز بود نه موكب معروف به ذو الجناح در اين اثناء كه حضرت پياده مانده
بود لشگر خيرگى و بىحيائى كردند و برحضرت حملهور شدند امام عليه السّلام با آن حالت پيادگى و درماندگى برايشان حمله مىكرد و دشمنان را از خود دور مىنمود سپس بجاى
خويش برمىگشت و مىايستاد و خستگى مىگرفت .
شهادت عبد اللّه بن الحسن المجتبى سلام اللّه عليه
مرحوم صدر قزوينى در حدائق مىفرمايد :
شك و شبههاى نيست در اينكه امام حسن عليه السّلام دو پسر بنام عبد اللّه داشتند :
يكى
عبد اللّه الاكبر و ديگرى عبد اللّه الاصغر، مادر يكى ام اسحق بنت طلحه است و مادر
ديگرى امّ ولد بوده و هردو برادر در كربلا شهيد شدهاند و مورّخين نوشتهاند :