سر و صورت و بدن عزيز فاطمه سلام اللّه عليه مىباريد
حميد بن مسلم كوفى كه در لشگر عمر بن سعد بود مىگويد :
فو اللّه ما رأيت مكثورا قطّ قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه اربط جاشا
و لا امضى جنانا منه يعنى به خدا قسم من هيچ دلشكستهاى را در عالم مثل حسين سراغ
ندارم كه فرزند و اهل بيتش شهيد شده باشند با اين حال در وقت محاربه قوّت قلب و ثبات
قدم و دليريش مثل آن حضرت باشد .
مرحوم سيّد در لهوف مىفرمايد :
حتّى قتل منهم قتلة عظيمة ينهزمون من بين يديه كأنّهم الجراد المنتشر، گروهى انبوه و جماعتى بسيار مانند مور و ملخ در بيابان پراكنده شدند زمين ميدان را از دشمن خالى مىنمود حضرت در مركز خود مىايستاد
و تكيه به نيزه مىداد و خستگى مىگرفت باز لشگر به اغواى عمر بن سعد و دشنام شمر كافر
مانند درياى موّاج جمع مىشدند و از چهار جانب
برحضرت حمله مىكردند باز آن سرور صدا به اللّه اكبر بلند مىكرد و بريمين و يسار مىتاخت
سرها مثل گوى، خونها مانند جون روان مىنمود اگرچه لشگر گرداگرد آن حضرت را محاصره كرده بودند ولى بس كه آن دلير در شجاعت مهارت داشت
در پشت زين پيچ و
تاب مىخورد كه از هرطرف هركه حضرت را مىديد از پيش روى
مىديد و يك زخم هم از پشت سر
به آن حضرت نرسيده بود لذا حضرت امام باقر عليه السّلام مىفرمايند :
جراحاتى كه بربدن جدّم بود همه در پيش رو
بود زيرا آن حضرت اصلا پشت به
دشمن نكرده بود و ليكن يك زخم كه از پيش رو
به حضرت رسيده بود سر از پشت بدر
كرده و آن تير مسموم سه شعبهاى بود كه بردل يا ناف و يا سينه آن سرور فرورفت كه هرچه
حضرت سعى كرد آن را بيرون آورد ممكن نشد عاقبت از پشت سر
بيرون آورد .
بارى آن جناب ظرف چند ساعت
آنقدر از آن اشرار كشت كه افهام ضعيفه و