حضرت امام زين العابدين عليه السّلام فرمود : وقتى من در قتلگاه رفتم در جستجوى آن سيب بودم نيافتمش ولى بوى آن به
مشامم رسيد و هنوز كه پدرم را
زيارت مىكنم بوى آن سيب را استشمام مىكنم و هرزائرى كه به كربلاء رود مخصوصا در وقت
سحر بوى آن سيب را از قبر مطهّر استشمام مىنمايد .
بارى امام عليه السّلام فرزند بيمار خود را تسليت داده فرمودند : نور ديده خليفه و جانشين من توئى، حجّت خدائى
برخلق تو را نمىكشند امّا اسير مىشوى و به شام مىروى از آن جا به مدينه برمىگردى
شيعيان و دوستان من به ديدن و سرسلامتى تو مىآيند تو سلام مرا به ايشان برسان و بگو : پدر غريبم وقتى كه مىخواست به ميدان برود به شما سلام فرستاد و پيغام داد كه در راه شما سر دادم، پيكر دادم،
اكبر و اصغر دادم، خواهر و دختر دادم از شما اجر و مزد نمىخواهم مگر آنكه هروقت آب
سردى نوشيديد ياد از لبهاى خشك من بنمائيد شيعتى مهما شربتم ماء عذب فاذكروني
وداع اوّل حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام با اسيران دشت كربلاء
و اهل حرم
چون همه
اعوان و انصار و اقرباء مظلوم كربلاء شهيد شدند و آن بزرگوار ديد كه جملگى برروى خاك
افتادهاند و از طرفى معاندين و منافقين مدام مبارز مىطلبند و ديگر كسى نماند كه به
جهاد رود لاعلاج خود تن به شهادت داده و از براى وداع با حرم محترم و زنان بىكس نزديك
به خيمهها تشريف برده و با صداى بلند فرمود كه : يا سكينة يا رقيّة يا زينب يا امّ كلثوم عليكن منّى السّلام يعنى اى سكينه
و اى فاطمه و اى رقيّه و اى زينب و اى امّ كلثوم سلام من برهمگى شما باد خداحافظ، پردهنشينان حرم پس از
استماع صداى آن سرور جملگى به دور آن حضرت جمع شدند به فرموده صاحب بيت الاحزان اوّلين
كسى كه پيش آمد