responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 645

اسماء بن خارجة بن عتبة بن عصيرة بن حديقة بن بدر الفرازى كه به ابى حسان ملقّب بود در نزد عمر بن سعد حاضر بود گفت :

ايّها الامير حسن بن حسن همشيرزاده من است او را به من ببخش .

عمر بن سعد قبول كرد و او را در اختيار وى گذارد .

مرحوم مجلسى در بحار مى‌نويسد : همينكه اسماء وساطت حسن مثنى را نمود و مقبول شد فرياد كرد :

و اللّه لا يوصل الى ابن خولة ابدا به خدا قسم نبايد احدى دست تعدّى به سوى پسر خوله كه همشيرزاده من است بگشايد .

و صاحب عمدة الطّالب نيز مى‌نويسد : ابى حسّان به ابن سعد گفت :

يابن سعد، حسن مثنى را به من بسپار تا او را به كوفه نزد امير ابن زياد ببرم اگر شفاعت مرا قبول كرد كه هيچ و الّا آنجا مى‌توان سرش را بريد .

پسر سعد ملعون قبول كرد و گفت : حسن مثنى را به ابى حسّان بسپاريد .

ابى حسّان او را به همين حالت مجروح به خيمه خود آورد .

مرحوم علّامه مجلسى در بحار مى‌فرمايد : حسن مثنى بواسطه كثرت زخم و ضعف مفرط مدهوش بود و از آن زمان كه از امام عليه السّلام اذن ميدان گرفت عمو و اعمام ديگر را سالم گذاشته و به ميدان نبرد رفت و چون زخم‌هاى فراوان برداشت از پاى درافتاد و مدهوش گرديد و ديگر بهوش نيامد مگر در كوفه كه وقتى بهوش آمد و چشم باز كرد نه عموئى ديد و نه عموهاى ديگر و نه جوانان و شاهزادگان را پرسيد اينجا كجاست و عمويم چه شد؟

گفتند : اين‌جا كوفه است، و عموى تو را كشتند و برادرانش را نيز جملگى شهيد نمودند و اكنون سرهاى ايشان را به نيزه زده و همراه با زنان و دختران به كوفه آورده‌اند .

بارى چون ابى احسان در حضور پسر زياد شفاعت كرد آن حرامزاده گفت :

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 645
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست