خود بناليد و امام عليه السّلام وى را تسلّى داده و خاموش گردانيد .
مرحوم صدر قزوينى در حدائق فرموده :
قال العلّامة فى البحار :
و
خرج محمد بن عبد اللّه بن جعفر .....
مرحوم علامه مجلسى در بحار فرموده : محمد بن عبد اللّه بن جعفر پس از
اجازه از شاه شهيدان دست مادر و صورت برادر را بوسيد و با خويشان خداحافظى كرد و قدم
به معركه نهاد و اين رجز مىخواند :
شعر
نشكو الى اللّه من العدوان
قتال قوم فى الرّدى عيان
قد تركوا معالم القرآن
و محكم التنزيل و التبيان
و اظهروا الكفر مع العصيان
روز جنگ است و كار خواهم كرد
با شما كارزار خواهم كرد
از براى دل حسين ( ع )
على ( ع )
جان خود را نثار خواهم كرد
ثمّ قاتل حتى قتل عشرة انفس پس با
آن قوم شقاوت نهاد بناى مقاتله را نهاد و زمين ميدان را از مغز دليران آلوده ساخت و
ده نفر از نامداران را نيز به خاك تيره انداخت، عامر بن نثل تميمى بروى تاخت ميوه دل
زينب خاتون را از شاخ حيات به خاك ممات انداخت خبر به دختر امير عرب رسيد آن مخدّره
اصلا بىتابى نكرد و فرمود :
بيت
گر جوانم ز دست رفت چه غم
از سر شه مباد موئى كم
شهادت عون بن عبد اللّه بن جعفر
عون بن عبد اللّه چون برادر
را كشته و در خون آغشته ديد بىاختيار خود را در ميان معركه انداخت قاتل برادر را ديد
كه برسر كشته او ايستاده و شمشير خون آلود در دست دارد عون بعون عنايت پروردگار به يك ضربت كارى قاتل برادر را