با تن خسته و جگر تشنه و دل گرسنه نهايت شجاعت را بخرج داد عاقبة الامر نامردى كه نام وى بشر بن سوط الهمدانى بود از كمين بدر آمد و در حاليكه جعفر همچون غضنفر در حرب سعى مى‌كرد و از شدّت حرارت صورتش به رنگ لاله احمر شده بود و عرق برجبهه‌اش نشسته و با لب تشنه ذكر خدا مى‌گفت آن بى‌رحم جلّادصفت با شمشير دست آن جوان را قلم ساخت و ملعونى ديگر عمودى به فرقش نواخت كه آن نهال فرخنده‌فال از پا درآمد و در درياى شهادت غوطه خورد

فرد

شهادت عبد الرحمن بن عقيل رحمة اللّه عليه‌

پس از شهادت جعفر بن عقيل برادرش عبد الرحمن از سلّاله خير سليل اذن جهاد يافت و با دل شكسته روى به معركه نهاد و به فرموده مرحوم مجلسى در بحار اين رجز را خواند :

هفده تن از مردان كوفه و شام را به راه عدم فرستاد و عاقبة الامر با تير عبد اللّه بن عروه خثعمى از جام سعادت شربت شهادت چشيد رضوان اللّه عليه‌

مرحوم صدر قزوينى در حدائق الانس فرموده :

در اثناء محاربه عبد الرحمن با لشگر اعداء عبد اللّه بن عقيل به حمايت برادر و خونخواهى جعفر از شاه تشنه‌لب اذن گرفت و روى به معركه نهاد خود را به‌