شهادت يكى از اطفال امام عليه السّلام برسر نعش على اكبر سلام اللّه
عليه
مرحوم مجلسى در بحار مىنويسد :
در هنگامى كه شاهزاده على اكبر به روى زمين افتاده و جسم اطهرش چاك چاك و
قطعه قطعه گرديده بود
خرج غلام من تلك الابنية و فى اذنيه درّتان و هو مذعور فجعل يلتفت يمينا
و شمالا ....
يعنى در اين اثناء پسر كوچكى
از ميان خيمهها بيرون آمد و دو گوشواره از
درّ شاهوار در گوش داشت
از ترس و لرزه گوشواره مىلرزيد،
حيرتزده به راست و چپ نگاه
مىكرد ناگاه چشمش به نعش پاره پاره برادرش
على اكبر افتاد، گريان گريان آمد
خود را به روى نعش انداخت ناله و نوحه مىكرد بطوريكه هرشنونده و بينندهاى را متأثر
مىساخت در اين هنگام بىرحمى بنام هانى بن ثبيت به او حمله كرد و او را كشت اين واقعه
در هنگامى بود كه مادر آن طفل عليا مخدّره شهربانو صحنه را مشاهده مىكرد و لا تتكلم
كالمدهوشه