وليد عبد اللّه مطيع را بىگناه محبوس كرده اگر تو او را بيرون مىآورى
كه هيچ و الّا ما خود رفته و با جنگ و جدال آزادش مىكنيم و اگر جانمان هم در اين راه
از دست بدهيم باكى نيست .
عبد اللّه بن عمر گفت : عجله نكنيد و
فتنه و آشوب راه نياندازيد تا در اين كار بيانديشم، پس كسى
را فرستاد و مروان را بخواند و چون مروان
نزدش حاضر شد عبد اللّه بن عمر او را نصيحت بسيار كرد و گفت ظلم
و ستم را كنار گذاريد تا
خدا معين و ياور شما باشد، عبد اللّه مطيع چه جرمى
كرد، كه او را محبوس كرديد، در همين گيرودار جواب
نامه مروان و وليد از طرف يزيد رسيد و مضمونش اين بود :
نامه شما رسيد و مطلب معلوم شد، آنچه از اخبار اهل مدينه و رغبتشان به
بيعت من ياد كرده بوديد دانستم يك بار ديگر مردم را بخوانيد و در اخذ بيعت از ايشان
مبالغه و تأكيد كنيد و از عبد اللّه بن زبير دست بداريد كه او در هركجا باشد مورد غضب
و سخط، قرار خواهد گرفت روباه
از مهتاب كجا مىتواند بگريزد و با جواب اين نامه سر حسين بن على را نزد من فرست اگر
براين نحو كه گفتم عمل نمودى جايزه باارزشى نزد من دارى و علاوه
برآن تو را امير سپاه خواهم نمود تا صاحب دولت و نعمت وافرى گردى و
السّلام .
نامه يزيد كه بدست وليد رسيد و از مضمونش مطّلع گرديد سخت
دلتنگ شد و گفت :
لا حول و لا قوة الّا باللّه اگر يزيد تمام دنيا را با انواع زخارفش بمن
دهد هرگز در خون فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شريك نخواهم شد .
شكايت حضرت امام حسين برسر روضه منوّر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
از جفاى امّت
قبلا گفتيم كه
حضرت امام حسين عليه السّلام از منزل وليد به خانه خويش بازآمدند چون شب شد به زيارت قبر منوّر و مرقد مطهر جدّ بزرگوار خويش رفته عرضه