آتش كارزار انداخت، عرض كرد : يابن رسول اللّه وعده من و شما در حضور جدّت محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه
و آله و سلّم .
حضرت فرمود :
آمين
آمين .
ثمّ استقدم و قاتل قتالا شديدا، سپس حمله كرد و كشتار سختى نمود و جمعى
را به درك فرستاد
شعر
به پيوست تنها يكى رزم سخت
سران ريخت از تن چو بار درخت
ز بس زخم شمشير و تير و سنان
فتاد آخر از پا و بسپرد جان
همينكه حنظله به روى خاك افتاد با خداوند مناجات كرد و در حق آن كفّار
از خدا بىخبر نفرين نمود، ظالمى به بالين وى آمد زبان آن خسته و تشنه را از دهان بيرون
آورد و با خنجر بريد به جرم اينكه آنها را نصيحت كرده و در حقشان نفرين نموده بود رحمة
الله عليه .
از مدينه تا مدينه (مقتل) ؛ص560
شهادت حجّاج بن مسروق (33)
ديگر از جانبازان و شهداء در سرزمين طف جناب حجّاج بن مسروق جعفى است
كه مؤذن لشگر امام حسين عليه السّلام و به گفته برخى
ركابدار آن حضرت بوده است، وى مردى كثير الصّلوة و كثير الصّوم، قارى قرآن و حافظ
فرقان بود .
حجّاج بن مسروق وقتى روزگار را تيره و تار و حال امام عليه السّلام را
آنطور زار مشاهده كرد دنيا در نظرش ظلمانى آمد و جان عزيز در پيش چشمش خوار گشت، خدمت آن مظلوم آمد عرض كرد : قربانت گردم وقت
تصدّق شدن من رسيده، اجازه فرمائيد كه جانم را قربان شما كنم .
حضرت با ديده اشگبار اذن دادند .
حجّاج با خاطرى افسرده و روانى پژمرده روى
به معركه آورد و اين رجز را خواند .