و زنديقى را كشت و گفت اى
بىحيا مردم در پيش ما
و در كيش ما ننگ است سرى را كه در راه دوست دادهايم پس بگيريم
سپس آن شيرزن وارد خيمه بىصاحب پسر شد
خيمه را سرنگون كرد ستون خيمه را كشيد و برسر دست علم ساخت دليرانه خود را به ميدان
رسانيد و برآن دونصفتان حمله كرد و دو تن را به درك فرستاد امام عليه السّلام با آهنگ
بلند فرمود : اى بانو برگرد
جهاد برزنان نيست تو با پسرت در
خدمت جدّم پيغمبر خواهيد بود .
زن برگشت و مىگريست امام عليه السّلام به بانوان امر فرمودند او را آرام
كردند و هرگاه صداى ناله آن مادر بلند مىشد نفس نفيس امام عليه السّلام وى را تسلّى
مىدادند .
شهادت عمرو بن خالد (9)
به نوشته مرحوم ملّا حسين كاشفى در روضة الشّهداء پس از شهادت وهب كلبى عمرو بن خالد ازدى كه مردى بلندقامت و خوشسيما بود
عازم ميدان كارزار شد، ابتداء خدمت امام عليه السّلام آمد زمين ادب بوسيد عرض كرد فدايت
شوم مىخواهم به شهداء ملحق شوم و دوست ندارم زنده بمانم و غربت و تنهائى شما را ببينم
اكنون مرخص فرما تا جانم را قربانت كنم .
امام عليه السّلام اجازت داده و فرمودند : ما هم ساعت بعد به تو ملحق مىشويم آن سعادتمند از خدمت امام عليه السّلام
مرخص شد به ميدان رفت به وسط صحنه كارزار كه رسيد اين زجر بخواند :
اليوم يا نفس الى الرحمن
تمضين بالرّوح و بالرّيحان
اليوم تجزين على الاحسان
ما خط فى اللّوح لدى الدّيان
لا تحزنى فكلّ حىّ فان
ابو المفاخر در ترجمه اين رجز اشعارى به اين شرح ايراد نموده :