responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 48

مردى از دوستان يزيد بنام عطاى بن ابى صفين برپاى خاست و گفت :

اى امير دل در سخن دشمنان مبند و خوشدل باش كه خداى تعالى بعد از پدر تو را خلافت روزى كرد تو امروز خليفه مائى و بعد از تو پسر تو معاويه خليفه تو باشد، ما را برتو و براو هيچ مزيدى نيست .

يزيد را سخن او خوش آمد و او را عطائى نيكو فرمود، پس برخاست و حمد و ثناء بارى تعالى برزبان راند و برمحمّد مصطفى درود فرستاد، پس گفت :

اى مردمان معاويه بنده‌اى بود از بندگان خداى تعالى و خدا او را عزيز گردانيده بود و زيادت بزرگتر بود از آن كس كه بعد از او است و آنانكه پس او خواهند بود اگرچه به درجه خلفائى كه پيش از او بودند نبود و من او را برخداى تعالى نمى‌ستايم كه خدا او را بهتر از من داند و اگر گناهان او عفو كند از كمال رحمت او غريب نباشد و اگر او را عقوبت نمايد هم اميد باشد كه عاقبة الامر رحمت فرمايد و اين كار امروز به من تعلّق گرفته است در طلب حق خود تقصير نخواهم كرد و آن‌چه امكان دارد در تمشيت كار خلافت تا برجاده انصاف و معدلت مستمر باشد بخواهم كوشيد .

و الحكم للّه و اذا اراد اللّه شيئا و السّلام .

اين كلمات بگفت و بنشست، مردمان از اطراف و جوانب آواز برآوردند كه سمعنا و اطعنا يا امير و جمله بتجديد با او بيعت كردند، پس يزيد بفرمود تا درهاى خزائن بگشادند و امراء و اعيان و اكابر و معارف و وضيع و شريف را مال‌هاى وافر بخشيدند، پس عزم كرد تا به اطراف نامه‌ها بنويسد و بيعت ستاند .

آغاز بيدادگرى يزيد بن معاويه و ارسال نامه‌اش به مدينه‌

بنا به نقل صاحب‌ [1] تاريخ فتوح والى مدينه مروان حكم بود كه پس از جلوس‌


[1] يعنى احمد بن محمّد بن على موسوم به اعثم كوفى .

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 48
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست