مبارزه نمودن شير بيشه شجاعت حرّ بن يزيد رياحى عليه الرّحمه بين دو
لشگر و شهادت آن نامدار (2)
پس از
آنكه فرزند برومند جناب حرّ به درجه رفيعه شهادت رسيد آن دلاور با اخلاص با دلى مشحون
از خون در مقابل سلطان عالمين آمد سر تعظيم فرود آورد اذن جهاد گرفت، امام عليه السّلام به او رخصت داد وى روانه ميدان شد و در اينحال زبانحالش
اين بود :
شعر
كنون نوبت كارزار من است
خزان پسر شد بهار من است
به كين پسر كارزارى كنم
كه اندر جهان يادگارى كنم
ارباب مقاتل گفتهاند :
در روز عاشوراء ميان اصحاب باوفاى امام حسين عليه السّلام شجاع و دلاورى
به مثل حرّ بن يزيد رياحى نبود آن شير فرزانه در ميدان كربلاء چنان رشادتى از خود نشان داد كه عقلها را حيران نمود .
در ترجمه وى گفتهاند :
وى سپهسالار پسر زياد
بود و برتمام ابطال و ناموران كوفه و شام برترى داشت و چنان شجاع
و دلير بود كه يك تنه با هزار سوار مقابل بود بارى آن عالى مقدار پس از گرفتن اذن
از سلطان كربلاء خود را به دو دانگه ميدان رساند و طريد نبرد چنان بجا
آورد كه هوش از سر هردو لشگر پريد سپس
رجزى خواند كه ابو المفاخر در ترجمهاش آن را چنين به
نظم آورده :