الّلهمّ انّى ابرء من فعال هؤلاء القوم، پروردگارا تو
مىدانى كه من از كردار زشت اين قوم بيزارى مىجويم و تو از اين جماعت انتقام بكش و
رحمت خود را از ايشان دور كن .
چون لشگر
نفرين برير را شنيدند عناد و ستيزشان زياد شد بنا كردند آن بزرگوار را تيرباران كردن
محاصره كردن دشمن اردوى امام عليه السّلام را
پس از
آراسته شدن ميمنه و ميسره و افراشتن علمها و به اهتزاز درآوردن پرچمها عمر بن سعد ملعون فرياد كشيد اى لشگر پاى ثبات
محكم كنيد دور حسين و اصحابش را مانند نگين انگشتر در ميان بگيريد .
همينكه لشگر كفرآئين اين حكم را از جرثومه فساد شنيدند صيحه چاوشان و صداى جارچيان بلند شد كه فرمان سپهسالار است كه ثابتقدم و راسخ باشيد،
دور حسين و اصحابش را بگيريد، مبادا يك تن جان سالم بدر برد .
آن گروه از
خدا بىخبر به گفته عمر
بن سعد بداختر ركاب به مركب نواختند و دور قلعه كرباسى امام عليه السّلام را مثل حلقه
در ميان گرفتند و بناى ناسزا و استهزاء را گذاردند و گاهگاه از
اطراف تير به جانب خيمهها مىانداختند
خطبه خواندن و موعظه نمودن حضرت ابى عبد اللّه الحسين عليه السّلام
چون امام
عليه السّلام اين خيرهگى و جسارت را از آن گروه كفرپيشه
ديد مركب پيش راند و خود را در ميان ميدان رسانيد و آنقدر پيش رفت تا جلو روى لشگر عمر بن سعد رسيد سپس ايستاد يك نگاهى به صفوف لشگر
دشمن نمود در ميان آن درياى لشگر چشم امام
عليه السّلام به عمر بن سعد نابكار افتاد كه خندان و شادان با اعيان