از ترك و ديلم بودند و از ما همچنين درخواستى مىكردند، خواستهاشان را
اجابت مىكرديم و حال آنكه ايشان اولاد پيغمبر هستند
كلام عمرو بن حجّاج در ميان لشگر پراكنده شد
آنان نيز رأى عمرو را تأييد كرده و گفتند :
رأى، رأى عمرو بن حجاج بوده و او درست مىگويد و اساسا ما كه عرب هستيم
اين ننگ را به كجا ببريم كه بچههاى پيغمبر ما
از ما مهلت خواستند و امان طلبيدند ولى ما به ايشان مهلت نداديم .
عمر بن سعد عليه اللعنة وقتى اوضاع را چنين ديد گفت : سخن عمرو بن حجّاج راست است ما حسين را امشب مهلت داديم .
مقاله مرحوم حاج فرهاد ميرزا در كتاب قمقام زخّار
مرحوم حاج فرهاد ميرزا در قمقام مىنويسد :
هنگام هجوم لشگر به طرف خيام امام عليه السّلام عباس سلام اللّه عليه
با حبيب بن مظاهر و زهير بن القين و هيجده سوار ديگر نزد آنها رفته سبب باز جست؟
گفتند : امير ما عبيد
اللّه را امر چنين است كه حكم او را گردن نهيد
و يا پيكار را آماده شويد .
ابو الفضل عليه السّلام فرمود : بارى اندك مشتابيد تا از مصدر امامت جواب بازآرم، عباس بخدمت آمد و منافقان
بايستادند .
حبيب بن مظاهر، زهير بن القين را گفت اگر
خواهى تو اين قوم را موعظت و نصيحت گوى و
اگر گوئى تا من سخن كنم .
زهير گفت : نخست تو پند ده .
حبيب گفت : وه، چه زشت بندگان خدا كه شمائيد !!
هيچ
نيانديشيد كه على الصباح محشر خداوند خويش را ملاقات كنيد كه عترت و اهل بيت پيغمبر او را به شهادت رسانيده متهجدين و اخيار و ابرار و مجتهدين امّت را كشته
باشيد؟ !