نزديك يزيد روم يا بيكى از ثغور مسلمانان شوم بلكه آن حضرت را سخن اين
بود كه از من دست بازدارند تا بدان جاى كه بودهام مراجعت كنم يا با مشتى عيال و اطفال
خود سر در اين بيابانها گذارم .
مقاله ابن جوزى در تذكره
سبط بن جوزى در تذكره مىنويسد :
عمر بن سعد از قتال با آن حضرت كراهت داشت لذا خود در استدعاى ملاقات
با حضرت سبقت نمود و در يكى از ملاقات كه بين امام عليه السّلام و آن مخذول واقع شد
حضرت اين عبارات را فرمودند :
دعونى ارجع فاقيم بمكة او المدينة او اذهب الى بعض الثغور فاقيم به كبعض
اهله
من را رها كنيد تا برگشته و به مكه يا مدينه مقيم شوم يا به يكى از مرزهاى
بلاد اسلامى رفته و همچون مسلمانان ديگر در آنها اقامه گزينم .
عمر از خدمت امام بازگشت نامه بدين مضمون به عبيد اللّه بن زياد نوشت
فانّ اللّه قد اطفاء النايره .... الخ
مؤلف گويد :
شرح نامه عمر بن سعد به ابن زياد لعنة الله عليهما قبلا گذشت .
ابن زياد وقتى نامه پسر سعد
را خواند گفت : اين نامه را از روى شفقت برقوم خود و نصيحت امير
خويش نوشته است، آرى از او قبول كردم .
شمر بن ذى الجوشن خبيث چون اين
سخن بشنيد از جاى برخاست گفت : مگر از او پذيرفتى؟ !
اكنون كه حسين بن على به ولايت و مملكت تو فرود آمده مىگذارى برود !!
به خدا سوگند اگر بيعت نكرده برود پيوسته قدرت
و قوّت او و ضعف و عجز تو افزونتر شود، زينهار كه خواهش و درخواست عمر سعد را تلقى
به قبول كنى